معنی بداقبالی
حل جدول
نیامد
ادباری، بد شانسی، تیره بختی، نگون بختی
کنایه از بداقبالی
بزبیاری
کنایه از بدشانسی و بداقبالی
بز بیاری
بزبیاری
بدبختی ها
ادبار، بداقبالی، بیطالعی، بیچارگی، تیرهروزی، تیرهبختی
مترادف و متضاد زبان فارسی
ادباری، بدبختی، بدشانسی، تیرهبختی، تیرهروزی، شوربختی، نگونبختی،
(متضاد) خوششانسی
بدبیاری
بدشانسی، بداقبالی
بدبختی
ادبار، بداقبالی، بیطالعی، بیچارگی، تیرهروزی، تیرهبختی، سیاهبختی، سیهروزی، شوربختی، شوریدهبختی، ضراء، فلاکت، نکبت، نگونبختی،
(متضاد) بداقبالی، خوشبختی، خوششانسی، نیکبختی
بدشانسی
بدبیاری، بدطالعی، بداقبالی،
(متضاد) خوششانسی
نگونبختی
بداقبالی، بدبختی، شقاوت، شوربختی،
(متضاد) خوشبختی
شقاوت
بداقبالی، بدبختی، بیرحمی، شوربختی، قساوت، نکبت، نگونبختی،
(متضاد) سعادت
شوربختی
ادبار، بداقبالی، بدبختی، شقاوت، فلاکت، کوربختی نگونبختی،
(متضاد) خوشبختی
فرهنگ فارسی هوشیار
بدبختی بداقبالی.
فرهنگ معین
(مُ بَ) [ع - فا.] (حامص.) بدبختی، بداقبالی.
معادل ابجد
150