معنی بختگان

لغت نامه دهخدا

بختگان

بختگان. [ب ُ / ب َ ت َ] (اِخ) بختکان. نسبت پدری بزرجمهر وزیر انوشیروان. و رجوع به بختجان و بختکان شود وهم چنین رجوع به ترجمه ٔ مقالات کریستن سن تحت عنوان داستان بزرجمهر حکیم در مجله ٔ مهر سال اول 1313 شود.

بختگان. [ب َ] (اِخ) دریاچه ای در فارس به طول قریب 80 هزارگز و محیط آن گاهی به 240 هزارگز بالغ شود. رود کر بدین دریاچه می ریزد و چند جزیره ٔ کوچک دارد. دریاچه ٔ بختگان در میانه ٔ بلوک کربال و بلوک ارسنجان و بلوک آباده طشک و بلوک نیریز و ناحیه ٔ خیر اصطهبانات افتاده، درازی آن از رستاق نیریز تا بسطام آباد ارسنجان نزدیک به بیست ویک فرسخ و منتهای پهنای آن از کوشک آباده طشک تا خانه کت اصطهبانات هفت فرسخ. (فارسنامه ٔ ناصری). و این رود کر در بحیره ٔ بختگان می افتد. و رود کر هم در میان مرودشت می آید و منبع آن از کلار است و در دریای بختگان می افتد. (از فارسنامه ابن البلخی ص 125 و 128). و رجوع به حدودالعالم وفارسنامه ٔ ناصری و نزههالقلوب ج 3 ص 240 و 219 شود.

بختگان. [ب َ ت ِ] (اِخ) دهی از دهستان ابوالعباس بخش جانگی گرمسیر اهواز در 6هزارگزی شمال خاوری باغ ملک. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

حل جدول

بختگان

دریاچه ای در استان فارس

معادل ابجد

بختگان

1073

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری