معنی باورها
حل جدول
گویش مازندرانی
فرهنگ واژههای فارسی سره
واژه پیشنهادی
مترادف و متضاد زبان فارسی
عقاید، عقیدهها، باورها، باورمندیها،
(متضاد) اعمال
فرهنگ معین
(فُ لْ لُ) [فر.] (اِمر.) توده شناسی، علم به افسانه ها، باورها، ترانه ها، و... توده مردم، فرهنگ مردم (فره).
فرهنگ عمید
مجموعۀ عقاید، باورها، و تصورات یک مکتب دینی، فلسفی، یا سیاسی که دربارۀ پدیدهها، جهان، انسان و جایگاه او در جهان هستی و یا در جامعه و در تقابل با مسائل اجتماعی ارائه میدهد،
معادل ابجد
215