معنی بافنده

بافنده
معادل ابجد

بافنده در معادل ابجد

بافنده
  • 142
حل جدول

بافنده در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

بافنده در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پارچه‌باف، نساج، جولاه، جولاهه، شعرباف، قالی‌باف، تریکوباف
لغت نامه دهخدا

بافنده در لغت نامه دهخدا

  • بافنده. [ف َ دَ / دِ] (نف) آنکه بافتن کار دارد. آنکه بافد. (از ناظم الاطباء). نساج. جولاهه. (آنندراج) (شعوری). حائک. جولاه. ناسج. پای باف. گوفشانه. شاتن. (منتهی الارب). واشیه. (منتهی الارب). وصاد [وَ ص صا] (منتهی الارب):
    بوریاباف اگر چه بافنده ست
    نبرندش بکارگاه حریر.
    سعدی (گلستان).
    از کمانی سست، سخت انداختن
    کار هر بافنده و حلاج نیست.
    جامعالتمثیل.
    سخنهایت کنی چون در خوشاب
    مشو بافنده ٔ لفاف و کذاب.
    (از فرهنگ شعوری). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

بافنده در فرهنگ عمید

  • کسی چیزی را می‌بافد، نساج، جولاه، جولاهه،
    [مجاز] کسی مه سخنان یا اشعار سست و بی‌معنی می‌گوید،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

بافنده در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

بافنده در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

بافنده در فارسی به عربی

واژه پیشنهادی

بافنده در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید