معنی باشکوه بودن

حل جدول

باشکوه بودن

فرهى


باشکوه

محتشم

فرهمند


شبنشینى باشکوه

مجموعه داستان غلام حسین ساعدى


صندلی باشکوه

مبل


مجلس باشکوه

کوکبه


عمارت باشکوه

شار

فرهنگ معین

باشکوه

(شُ) (ص مر.) باعظمت، باابهت.

فارسی به عربی

باشکوه

رائع، غنی، مهیب، نبیل

فرهنگ عمید

باشکوه

شکوهمند، باجلال،

مترادف و متضاد زبان فارسی

باشکوه

باشوکت، باعظمت، پرابهت، پرشکوه، پرجلال، شکوهمند، مجلل،
(متضاد) بی‌شکوه، بی‌ابهت


بودن

وجود داشتن، هستن،
(متضاد) عدم، نبودن، حاضر بودن،
(متضاد) غایب بودن، درحیات بودن، زنده بودن،
(متضاد) مردن، زندگی کردن، زیستن، اقامت داشتن، سکونت داشتن، وجود، هستی،
(متضاد) عدم، فرا رسیدن، شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

باشکوه

(صفت) با جلال باعظمت باابهت.

فارسی به ایتالیایی

باشکوه

magnifico

فارسی به آلمانی

باشکوه

Grossartig [adjective], Majesta.tisch [adjective], Reich, Edel [adjective], Grossartig [adjective]

معادل ابجد

باشکوه بودن

396

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری