معنی باسترک
لغت نامه دهخدا
باسترک. [ت َ رَ] (اِ) نوعی از سار. (ناظم الاطباء). مرغی است. (یادداشت مؤلف). به ترکی صغرجق. (فرهنگ شعوری):
در دست غمت را (کذا؟) شده ام آنچنان زبون
در پنجه ٔ شاهین فتاده چو باسترک (؟).
میرنظمی (از شعوری).
حل جدول
پرنده توکا
پرنده باسترک
توکا
نام دیگر پرنده باسترک
توکا
پرندهای با منقار باریک و تنی رنگارنگ
باسترک
پرندهای آوازخوان
باسترک
از پرندگان کوچک و خوشآواز
باسترک
پرنده توکا
باسترک
فارسی به عربی
دج
انگلیسی به فارسی
باسترک
عربی به فارسی
باسترک , برفک
سوئدی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
باسترک، برفک.
معادل ابجد
683