معنی باستانی

باستانی
معادل ابجد

باستانی در معادل ابجد

باستانی
  • 524
حل جدول

باستانی در حل جدول

  • دیرینه، قدیمی، عطیقه، تاریخی
مترادف و متضاد زبان فارسی

باستانی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • دیرینه، عتیقه، قدیم، قدیمی، کهن، کهنه،

    (متضاد) جدید، نوین
فرهنگ معین

باستانی در فرهنگ معین

  • (ص نسب.) قدیمی، کهنه.
لغت نامه دهخدا

باستانی در لغت نامه دهخدا

  • باستانی. (ص نسبی) قدیم. کهن. عتیق. دیرینه. قدیمی:
    بکوه اندرون مانده ای دیر گاهی
    بسنگ اندرون بوده ای باستانی.
    فرخی.
    بدان خانه ٔ باستانی شدم
    به هنجار چون آزمایشگری.
    منوچهری.
    بر آن وزن این شعر گفتم که گفته ست
    ابوالشیص اعرابی باستانی.
    منوچهری.
    دلجویی کن که نیکوان را
    دلجویی رسم باستانی است.
    خاقانی.
    || معمر. سالخورده. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

باستانی در فرهنگ عمید

  • قدیمی، دیرینه، تاریخی،
فارسی به انگلیسی

باستانی در فارسی به انگلیسی

  • Ancient, Antique, Early, Old, Olden, Primitive
فارسی به عربی

باستانی در فارسی به عربی

  • اثر، تحفه قدیمه، رمادی، قدیم، کلاسیکی، أَثَر (قَدِیم)
فرهنگ فارسی هوشیار

باستانی در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (صفت) قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا ء عتیقه. توضیح بیشتر ...
فارسی به آلمانی

باستانی در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید