معنی بازیگر سریال ترانه مادری

حل جدول

بازیگر سریال ترانه مادری

هما روستا، دانیال حکیمی، فاطمه گودرزی، بیتا سحرخیز، سیاوش خیرابی، الهام پاوه نژاد

هما روستا


بازیگر زن سریال ترانه مادری

هماروستا


بازیگر فقید سریال ترانه مادری

هماروستا

هما روستا


کارگردان سریال ترانه مادری

سهیلی زاده


بازیگر فقید ترانه مادری

هما روستا

مهین شهابی


از بازیگران فقید سریال ترانه مادری

هما روستا


بازیگر سریال شهرزاد

ترانه علیدوستی


بازیگر فیلم زبان مادری

شهره قمر

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

مادری

مادری. [دَ] (حامص) مادر بودن. امومت. مقابل پدری. (فرهنگ فارسی معین):
جهان را چو نادان نکوهش مکن
که بر تو مر او را حق مادری است.
ناصرخسرو.
اندرآ مادر به حق مادری
بین که این آذر ندارد آذری.
مولوی.
|| (ص نسبی) منسوب به مادر. (ناظم الاطباء). منسوب به مادر. از جانب مادر. مقابل پدری. (فرهنگ فارسی معین):
آبستنی که این همه فرزند زاد و کشت
دیگر که چشم دارد از او مهر مادری.
سعدی.
از طرف مادری هر دو از یک رشته ٔ اصیل و والا هستند... (ترجمه ٔ غرور و تعصب، از فرهنگ فارسی معین).و به هر دو معنی رجوع به مادر و ترکیبهای آن شود.


ترانه

ترانه. [ت َ ن َ / ن ِ] (اِ) جوان خوش صورت و شاهد تر و تازه و صاحب جمال. (برهان) (ناظم الاطباء). جوان خوش صورت و صاحب کمال. (فرهنگ جهانگیری). جوان خوش صورت و شاهد تر و تازه. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). شاهدان تر و تازه. (شرفنامه ٔ منیری) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ سازمان). جوان خوشگل و شاهد تر و تازه. (فرهنگ نظام). از ریشه ٔ اوستائی «تورونه » بمعنی خرد، تر و تازه. (حاشیه ٔ برهان چ معین). رجوع به تر، توره و توله شود:
هر نسفته دُری، دُری می سفت
هر ترانه ترانه ای می گفت.
نظامی.
|| دوبیتی. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 497) (برهان) (صحاح الفرس) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ سازمان). رباعی. (غیاث اللغات). دوبیتی یعنی رباعی. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دوبیتی که نام دیگرش رباعی است و از اقسام شعر است که دارای چهار مصرع است. در مصرع اول و دوم و چهارم قافیه است و در سوم لازم نیست، بعضی گویند در مصرع سوم هم باید قافیه باشد و الا همان دوبیتی و رباعی است. (فرهنگ نظام). اهل دانش ملحونات این وزن [رباعی] را ترانه نام کردند. (از المعجم فی معاییراشعار العجم):
از دلارامی و نغزی چون غزلهای شهید
وزدلاویزی و خوبی چون ترانه ٔ بوطلب.
فرخی.
ویکی بود از ندیمان این پادشاه [امیر محمد] شعر و ترانه خوش گفتی. (تاریخ بیهقی).
حکمت نتوانی شنود از ایرا
فتنه ٔ غزل نغزی و ترانه.
ناصرخسرو.
چون آتش خاطر مرا شاه بدید
از خاک مرا بر زبر ماه کشید
چون آب یکی ترانه از من بشنید
چون باد یکی مرکب خاصم بخشید.
امیرمعزی.
- ترانه های خزانگی، مراد از ترانه های عمده و ترانه هایی که پادشاه یا امیری تصنیف کرده باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج).
|| نقش. || صوت. (برهان). || به اصطلاح اهل نغمه، تصنیفی است که آن سه گوشه داشته باشد هر کدام بطرزی: یکی بیتی و دیگر مدح و یکی دیگر تلا و تلالا. (برهان) (آنندراج). در موسیقی یک قسمت از چهار قسمت نوبت مرتب یعنی تألیف کامل است و آن چهار قسمت قول است و ترانه و فروداشت. || نغمه. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری). سرود. (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ سازمان) (برهان). نغمه و خوانندگی و سرود. (ناظم الاطباء). سرود و نغمه و نوعی از سرود. (غیاث اللغات). نغمه و خوانندگی. (انجمن آرا) (آنندراج). نغمه و نوا. (فرهنگ نظام). سرود و اشعار ملی و وطنی، مثال: هر مملکتی ترانه ای ملی دارد. (فرهنگ نظام). موج از تشبیهات اوست و با لفظ گفتن و زدن و بستن و سرودن و سنجیدن و بلند کردن مستعمل. (آنندراج). نوعی از اجناس سرود. (شرفنامه ٔ منیری): خوانی نهادند سخت نیکو با تکلف بسیار و ندیمانش [طاهر دبیر] بیامدند و مطربان ترانه زنان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 142).
بدانی چو درمانی آنجا کز آنجا
نه بربط رهاند ترا، نه ترانه.
ناصرخسرو.
کاج صمصام را سزد بریال
سوزنی را ترانه بر ره چاچ.
سوزنی.
جز بنده که در ترانه ٔ مدحت
داردصفت رباب رامشگر.
اثیر اخسیکتی.
هر نسفته دُری، دُری می سفت
هر ترانه، ترانه ای می گفت.
نظامی.
در پرده ٔ این ترانه ٔ تنگ
خارج بود ار ندانی آهنگ.
نظامی.
خیز ای رفیق خفته که صوت نشیدمان
آتش فکند بر شتران از ترانه ای.
اوحدی.
بلندآواز شد موج ترانه
مبارک باد کوس و شادیانه.
محمدخان راسخ (از آنندراج).
لبم به عشق نسنجد ترانه ٔ اظهار
ولی ز اشک من این مدعا برون آمد.
طالب آملی (از آنندراج).
|| بمعنی دهن خوانی و طنز و خوش طبعی نیز هست. (برهان). دهن خوانی و خوش طبعی. || بذله و طعنه. (ناظم الاطباء). || بدخویی. (برهان) حیله وری. (برهان). حیله گری. (ناظم الاطباء). || بدخویی. (برهان) (ناظم الاطباء). || بعضی این لغت را بضم اول مخفف تورانه دانند یعنی خوبان منسوب به توران. (انجمن آرا) (آنندراج).

فارسی به عربی

مادری

امومه، امومی

معادل ابجد

بازیگر سریال ترانه مادری

1452

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری