معنی بازیگر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
هنرپیشه، بازیکن، مجازاً نیرنگ باز، فریب کار. [خوانش: (گَ) (ص فا.)]
فرهنگ عمید
اجراکنندۀ نقش در نمایش، فیلم، و مانندِ آن،
[مجاز] حیلهگر، نیرنگباز،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آرتیست، بازیکن، ستاره، هنرپیشه، هنرمند،
(متضاد) تماشاچی، تماشاگر، تماشایی، بازیکن، نقشپرداز، نیرنگباز، فریبکار، حقهباز
فارسی به انگلیسی
Actor, Actress, Artist, Artiste, Entertainer, Performer, Player, Thespian
فارسی به ترکی
oyuncu
فارسی به عربی
ممثل
فرهنگ فارسی هوشیار
مشغول کننده، اسباب بازی
اصطلاحات سینمایی
بازیگر فردی است که برای ایفای نقش خاصی درفیلم انتخاب می شود بازیگر اززمانی وارد سینما شد که سینما ازمرحله ی فیلمهای ساده ومستند که بیشتر افراد عادی درمقابل دوربین کارهای روزمره ی خود را انجام می دادند، به مرحله روایتگری ارتقاء یافت. بازیگر ابتدا به مفهوم کلی به کار می رفت، یعنی بازیگر می توانست درتئاتر ونیز سینما ایفای نقش کند. چنان که درابتدای ورود مقوله ی بازیگری به سینما، این بازیگران تئاتر بودند که از تحریم اولیه ی خود به درآمدند وحاضر شدند درسینما بازی کنند، اما با بلوغ سینما، این سینما بود که بازیگران تئاتر راپس زد چراکه بازی درسینما با بازی در تئاتر کاملا فرق دارد. بازی وبازیگر درتئاتر ویژگیهایی ازقبیل اغراق درحرکت وبازی، تداوم بازی یا دریک زمان ارائه شدن بازی وکارروی صدا دارد. درحالی که بازی درسینما، غیرتداومی است و درحرکت وادا ورفتارها اغراق آمیز نیست. بدین شکل بود که سینما برای خود بازیگرانی تربیت کرد وبه این منظور مدرسه بازیگری« اکتورزاستودیو» درسال 1947 با مدیریت « ایلیا کازان » و « چریل کرافورد» درنیویورک تاسیس شد. بازیگرانی چون«مارلون براندو» « جیمز دین» و« آنتونی کویین» ازجمله پرورش یافتگان این مدرسه بودند.
فارسی به آلمانی
Schauspieler
واژه پیشنهادی
لعبت باز
معادل ابجد
240