معنی باریکی

فارسی به انگلیسی

لغت نامه دهخدا

باریکی

باریکی. (حامص) دقت و نازکی. (ناظم الاطباء). نازکی و لطافت و دقت. (آنندراج). ظرافت. نازکی. (دِمزن).
چو از باریک بینی موی میسفت
بباریکی سخن چون موی میگفت.
نظامی.
سنانش از موی باریکی سترده
ز چشم موی بینان موی برده.
نظامی.
|| لاغری:
آن چنان کز حجاب تاریکی
کس نبیند دراز و باریکی.
نظامی.
ای ز باریکی میانت همچو مویی در کمر
غنچه از رشک دهانت میخورد خون جگر.
(نصاب الصبیان).
ز باریکی و سستی هر دو پایم
تو گویی پای من پای تنندوست.
آغاجی.

فرهنگ فارسی هوشیار

باریکی

نازکی و لطافت و دقت

فرهنگ معین

باریکی

(اِمص.) دقت.

فرهنگ عمید

باریکی

باریک بودن،
[مجاز] نازکی و لطافت،
[مجاز] لاغری،

معادل ابجد

باریکی

243

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری