معنی باتری

لغت نامه دهخدا

باتری

باتری. [] (اِخ) نام ناحیتی از خوار ورامین.

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

باتری‬

batarya, pil

فرهنگ معین

باتری

[فر.] (اِ.) = باطری: مجموعه ای است از چند واحد الکتروشیمیایی یا انباره که محل ذخیره نیروی الکتریسته است.

فرهنگ فارسی هوشیار

باتری

دستگاه ذخیره برق


لد باتری

انگلیسی (باتری با صفحات سربی) تاب انبار سربی

فرهنگ عمید

باتری

(برق) دستگاهی متشکل از چند پیل و دارای صفحه‌های مثبت و منفی که در محلول اسیدسولفوریک قرار دارد و برای تولید قوۀ برق در اتومبیل و بعضی ماشین‌های دیگر به کار می‌رود،
(نظامی) [منسوخ] واحد شمارش توپ‌خانه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

باتری

پیل، قوه، آکومولاتور، انباره

معادل ابجد

باتری

613

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری