معنی با دیگران
لغت نامه دهخدا
دیگران. (اِخ) (تیگران) برادر دیکران (تیگران) اول که در بیست وچهارمین سال سلطنت فیروزشاه پارسی بتخت ارمنستان نشست. (از تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2588 و 2589).
یک دیگران
یک دیگران. [ی َ / ی ِ گ َ] (ضمیر مبهم مرکب) یکدیگر:
به تیغ و سنان و به گرز گران
بکشتند چندان ز یک دیگران.
اسدی.
چنین گفت کاین بار رزمی گران
بسازید همپشت یک دیگران.
اسدی (گرشاسب نامه ص 80).
حل جدول
سایرین
و دیگران
محبوبه میرقدیری (روشنگران و مطالعات زنان)
اثری از محبوبه میر قدیری
با دیگران
فیلمی از ناصر ضمیری
دیگران ادبی
دگران
نیمخورده دیگران
پس مانده
هجو دیگران
بدگویی
فارسی به آلمانی
Ausruhen, Beruhen, Rast (f), Rasten, Ruhe (f), Ruhen
فارسی به عربی
فرهنگ واژههای فارسی سره
مایه پند دیگران
کلمات بیگانه به فارسی
مایه پند دیگران
معادل ابجد
288