معنی ایلام

ایلام
معادل ابجد

ایلام در معادل ابجد

ایلام
  • 82
حل جدول

ایلام در حل جدول

  • مرکز استان ایلام
فرهنگ معین

ایلام در فرهنگ معین

  • [ع.] (مص م.) به درد آوردن، دردمند کردن.
  • [ع.] (مص م.) به درد آوردن، به رنج افکندن.
لغت نامه دهخدا

ایلام در لغت نامه دهخدا

  • ایلام. (ع مص) (از «ال م ») دردمند کردن. (غیاث اللغات) (تاج المصادر بیهقی). درد رسانیدن. (منتهی الارب). || دردمند شدن. (المصادر زوزنی). || (از «ول م ») طعام عروسی ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج). مهمانی عروسی کردن. (تاج المصادر بیهقی). به طعام عروسی کسی را بردن. ولیمه دادن. مهمانی عروسی دادن. (یادداشت بخط مؤلف). || مجتمع و فراهم آمدن خوی و خرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
  • ایلام. (اِخ) یکی از شهرستانهای استان پنجم کشور است که سابقاً آن را پشتکوه می نامیده اند. این شهرستان در جنوب باختری استان واقع و حدود و مشخصات آن بشرح زیر است: از طرف شمال به بخشهای ایوان و سومار از شهرستان شاه آباد. از طرف شمال خاور و خاور به شهرستان خرم آباد (رودخانه ٔ صیمره حد طبیعی بین این شهرستان و شهرستان خرم آباد است). از طرف جنوب به شهرستان دشت میشان استان ششم. از طرف جنوب باختری و باختر بکشور عراق. توضیح بیشتر ...
  • ایلام. (اِخ) شهر ایلام مرکز دهستان ایلام و نام اولیه ٔ آن حسین آباد بوده است. حسین آباد مرکز تابستانی والی پشتکوه محسوب میگردید. در سال 1309 هَ. ش. پس از استقرار امنیت رو به آبادی نهاد و اینک شهر کوچکی است و تمام ادارات شهرستان در آن دایر است. شهر کوچک ایلام در دره ٔ کوهستانی واقع شده ارتفاعات کبیرکوه در خاورکوه مانشت در شمال شهر واقع شده است. دامنه های مشجر و جنگلهای انبوه بلوط منظره ٔ جالب توجهی بآن بخش داده است. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی

ایلام در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

ایلام در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (مصدر) بدرد آوردن دردمند کردن الم افکندن. دردمند کردن
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید