معنی ایشان

ایشان
معادل ابجد

ایشان در معادل ابجد

ایشان
  • 362
حل جدول

ایشان در حل جدول

فرهنگ معین

ایشان در فرهنگ معین

  • (ضم. ) ضمیر شخصی، منفصل (جمع ذوی العقول). الف - فاعلی: ایشان گفتند، ایشان رفتند. ب - اضافی: کتاب ایشان، خانه ایشان. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

ایشان در لغت نامه دهخدا

  • ایشان. (ضمیر) پهلوی، «اوشان » جمع «او» (او، اوی). (از حاشیه ٔ برهان چ معین). ضمیری است نسبت به ذوی العقول به طریق تعظیم و جمع نیز استعمال کنند. (برهان) (از انجمن آراء). ضمیر شخصی منفصل (جمع ذوی العقول) که برای تعظیم مفرد نیز استعمال شود. گاه «ایشان » را به «ایشانان » جمع بسته اند. (فرهنگ فارسی معین). ضمیر جمع غائب و گاهی بجهت تعظیم بر ضمیر واحد غائب نیز آرند لیکن همین لفظ فقط و اینان در موضعی استعمال می یابد که تعدد و در مرجع محقق بود نه فرضاً که یک کس را من حیث التعظیم قایم مقام جماعت گردانیده باشند و بعضی از محققین میفرمایند که لفظ ایشان درمحل تعظیم و اینان در محل تحقیر مستعمل میشود و این محل نظر است. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ایشان در فرهنگ عمید

  • ضمیر جمع دربارۀ انسان،
    ضمیر اشارۀ احترام‌آمیز برای سوم‌شخص مفرد،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

ایشان در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

ایشان در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

ایشان در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ضمیر جمع درباره انسان
فارسی به آلمانی

ایشان در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید