معنی اکو

لغت نامه دهخدا

اکو

اکو. [اُ ک ُ] (ترکی، اِ) بوم. (شرفنامه ٔ منیری).

فرهنگ معین

اکو

بازگشت صوت پس از برخورد با مانع به طوری که با صوت ارسالی مخلوط نشود و صدای آن از صدای اول جدا شنیده شود، پژواک (فره)، دستگاهی برای پخش صدا که با تکرار منظم صدا آن را خوش طنین تر می کند. [خوانش: (اِ کُ) [فر.] (اِ.)]

حل جدول

اکو

انعکاس صدا، بازگشت صدا، پژواک صدا

انعکاس صدا

بازگشت صدا

پژواک صدا

عربی به فارسی

اکو

داغ کردن , داغ زدن , سوزاندن

گویش مازندرانی

اکو

سکسکه

سخن بزرگان

اومبرتو اکو

کامپیوتر یک ماشین با روح است که فرد می تواند کمابیش به همان سرعتی که با آن کار می کند، فکر هم بکند.

فرهنگ فارسی هوشیار

رادار اکو

انگلیسی بازتاب رسیاب


اکو ء س

(اسم) جمع کا ء س جامها.

واژه پیشنهادی

اثری از اومبرتو اکو

بد خواندن ها

اسطوره سوپر من

نام گل سرخ


رمانی از اومبرتو اکو

گورستان پراگ

معادل ابجد

اکو

27

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری