معنی اکنده

حل جدول

اکنده

پر، لبریز، مالامال، انباشته، سرشار


پر و اکنده

مملو

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

خشکانج

خشکانج. [خ ُ] (ص) خشک اندام. لاغر. نزار. سخت نحیف. (یادداشت بخط مؤلف):
تو چنین فربه و اکنده چرائی پدرت
هندوی بود یکی لاغر و خشکانج و نحیف.
لبیبی.

معادل ابجد

اکنده

80

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری