معنی اکنده
حل جدول
واژه پیشنهادی
اکنده
لغت نامه دهخدا
خشکانج. [خ ُ] (ص) خشک اندام. لاغر. نزار. سخت نحیف. (یادداشت بخط مؤلف):
تو چنین فربه و اکنده چرائی پدرت
هندوی بود یکی لاغر و خشکانج و نحیف.
لبیبی.
معادل ابجد
80