معنی اژه

لغت نامه دهخدا

اژه

اژه. [اَ ژَ / ژِ] (اِ) آهک. کلس. (برهان) (جهانگیری). نوره. (جهانگیری) (برهان).

اژه. [اِ ژِ] (اِخ) پسر پاندیُن پادشاه اثینه. برادرزادگان وی، پالانتیدها (پسران پالاس) وی را از تاج و تخت برکنار کردند، ولی اژه بیاری فرزند خود تِزِه بر آنان غلبه کرد و بتاج و تخت خود بازرسید. وی چون بخطا چنین پنداشت که مینتور تزه را بلعیده، خود را در دریائی که بنام او به بحر اژه معروف است، غرقه کرد. رجوع به ایران باستان ص 731 شود.

اژه. [اِ ژِ] (اِخ) (دریای...) نام قدیم دریای الجزایر. رجوع به ایران باستان ص 516 و 594 و 728 و 941 و 1192 و 2104 شود.

اژه. [اُ ژِ] (اِخ) یا اژیه ٔ دانمارکی. قهرمان سرودهای حماسی (قرن هشتم میلادی). او یک شخصیت افسانه ای است که پسر یکی از شاهان دانمارکش میدانند در زمان شارلمانی کبیر. (از لاروس).


دریای اژه

دریای اژه. [دَرْ ی ِ اِ ژِ] (اِخ) بحرالجزائر.شاخه ای از دریای مدیترانه بطول حدود 640 کیلومتر و عرض 320 کیلومتر واقع بین یونان و آسیای صغیر که بوسیله ٔ داردانل با دریای مرمره مرتبط است. (از دائرهالمعارف فارسی). و رجوع به بحرالجزائر ذیل بحر شود.

حل جدول

اژه

دریای غرب ترکیه

نام دریایی بین ترکیه و یونان، دریای غرب ترکیه

نام دریایی بین ترکیه ویونان، دریای غرب ترکیه

دریایی بین ترکیه و یونان

معادل فارسی پرفراتور

معادل ابجد

اژه

1006

قافیه

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری