معنی اون

لغت نامه دهخدا

اون

اون. [] (ترکی، اِ) آواز. (شرفنامه ٔ منیری).

اون. [اِ وَ] (ع اِ) هنگام. (منتهی الارب).

اون. [اَ وَ] (ع اِ) هنگام. (منتهی الارب). ج، آونه. (منتهی الارب).

اون. (ع اِ) ج ِ اِوان. صفه ٔ بزرگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ایوان.

اون. [اَ] (ع اِ مص) تن آسایی. || نرمی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || (ص، اِ) آرام و نرم. (ناظم الاطباء). || آهسته. || رفتار. || یک گوشه ٔ خرجین. || (مص) آهسته و نرم و آرام رفتن. (منتهی الارب). (ناظم الاطباء). آهستگی و چربی کردن. (تاج المصادر بیهقی). نرم رفتن. (تاج المصادر بیهقی).


تیموله اون

تیموله اون. [م ُ ل ِ اُ] (اِخ) از سران دولت یونان قدیم (410-336 ق.م.) و آزادکننده ٔ سیراکوس است. وی به قانون و آزادی بحدی عشق می ورزید که برادرش را محکوم به مرگ کرد. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ تیمولیون شود.

حل جدول

اون

معلق، آویزان

عدد 10 آذری

گویش مازندرانی

ترکی به فارسی

اون

ده

آرد


اون بین

ده هزار


اون اوچ

سیزده


اون اؤچ

سیزده


اون بش

پانزده

معادل ابجد

اون

57

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری