معنی اولیا

فرهنگ فارسی هوشیار

اولیا

(اسم) جمع ولی. خداوندان: اولیای امور، یاران دوستان، دوستان خدا عارفان اولیا ء الله. توضیح ایرانیان و ترکان گاه این کلمه را بجای مفرد بکار برند: اولیا عطا اولیاچلبی اولیا سمیع. یا اولیا ء ی امور. خداوندان کارها بزرگان کشور. یا اولیا ء ی حق. دوستان خدا خدا دوستان عارفان.


اولیا ء

(تک: ولی) نزدیکان برگزیدگان خدا دوستان (اسم) جمع ولی. خداوندان: اولیای امور، یاران دوستان، دوستان خدا عارفان اولیا ء الله. توضیح ایرانیان و ترکان گاه این کلمه را بجای مفرد بکار برند: اولیا عطا اولیاچلبی اولیا سمیع. یا اولیا ء ی امور. خداوندان کارها بزرگان کشور. یا اولیا ء ی حق. دوستان خدا خدا دوستان عارفان.


اولیا ء امور اولیا ء دولت

گردانندگان د ست اندر کاران کشور داران


اولیا ء حق

دوستان خدا نزدیکان خدا خدا مردان

لغت نامه دهخدا

اولیا

اولیا. [اَ ل ِ] (اِ) اولیاء. دوستان خدا و مردمان مقدس و پارسا. (ناظم الاطباء). دوستان و نزدیکان قرابت ونزدیکان خدا. (آنندراج) (غیاث اللغات):
آنجا که رزم جویی دیماه دشمنانی
وانجا که بزم سازی نوروز اولیایی.
فرخی.
خواجه ٔ بزرگ و اولیا و حشم برسیدند. (تاریخ بیهقی). و مردم شهر آمدن گرفت فوج فوج... و اولیا و حشم و لشکریان و شهریان که بحقیقت بر تخت ملک این روز بود. (تاریخ بیهقی). خوارزمشاه بار داد و اولیا و حشم بیامدند. (تاریخ بیهقی).
هر چار چار حد بنای پیمبری
هر چار چار عنصر ارواح اولیا.
خاقانی.
حق تعالی از غم وخشم خصام
کی گذارد اولیا را در غرام.
مولوی.
اولیا اطفال حقند ای پسر
در حضور و غیبت ایشان باخبر.
مولوی.
- اولیای امور، کسانیکه مصدر کارها هستند.
- اولیای دولت، وزرا و کارگزاران دولت. (ناظم الاطباء). امرا و ارکان دولت. (آنندراج).
- اولیا شدن، مرشدشدن. (ناظم الاطباء).

اولیا. [اَ ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان یوسف آبادپائین ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد دارای 345تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.


برج اولیا

برج اولیا. [ب ُ ج ِ اَ] (اِخ) برجی از قلعه ٔ هرات:
از که جوید نوش داروی شفا زیرا که نیست
این دوا در طبله ٔ عطار برج اولیا.
شفیع اثر (آنندراج).


قره آغاج اولیا

قره آغاج اولیا. [ق َ رَ ج ِ اُو] (اِخ) دهی از دهستان برگشلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 6500 گزی جنوب خاوری ارومیه و یک هزارگزی شمال راه ارابه رو امامزاده. موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ معتدل مالاریایی است.سکنه ٔ آن 67 تن. آب آن از شهرچای و محصولات آن غلات، توتون، انگور، چغندر، حبوبات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. راه ارابه رو دارد و میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

فرهنگ عمید

اولیا

ولی۲: اولیا اطفال حق‌اند ای پسر / غایبی و حاضری بس باخبر (مولوی: ۳۳۹)،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اولیا

سرپرستان

حل جدول

اولیا

سرپرستان


پدرومادر

اولیا

گویش مازندرانی

اولیا خون

در شبیه خوانی به همه ی کسانی که در نقش یاران و دوست داران...


اولیا الله آملی

نویسنده و تاریخ نویس پرآوازه ی مازندرانی که تاریخ رویان...

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

اولیا

48

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری