معنی اوراد

اوراد
معادل ابجد

اوراد در معادل ابجد

اوراد
  • 212
حل جدول

اوراد در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

اوراد در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

اوراد در فرهنگ معین

  • (اُ یا اَ) [ع.] (اِ.) جِ ورد؛ دعاها.
لغت نامه دهخدا

اوراد در لغت نامه دهخدا

  • اوراد. [اَ] (ع اِ) ج ِ وَرْد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به ورد شود. || ج ِ وِرْد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). دعایی که بوقت معین خوانند. (آنندراج) (غیاث اللغات): اسباب معیشت ساخته و به اوراد و عبادات پرداخته. (گلستان).
    تابوت و پنبه و کفن آرند و مرده شوی
    اوراد ذاکران ز کران تا کران شود.
    سعدی.
    رجوع به وِرْد شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

اوراد در فرهنگ عمید

گویش مازندرانی

اوراد در گویش مازندرانی

  • روستایی از دهستان یخکش بهشهر
فرهنگ فارسی هوشیار

اوراد در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

اوراد در فرهنگ فارسی آزاد

  • اَوْراد، دُعاها، ذِکْرها (مفرد: ورْد)،
  • اَوْراد، گُلها (مفرد: وَرْد)،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید