معنی اور

اور
معادل ابجد

اور در معادل ابجد

اور
  • 207
حل جدول

اور در حل جدول

  • زادگاه ابراهیم
  • باد شمال
  • زادگاه ابراهیم (ع)
  • زادگاه حضرت ابراهیم
لغت نامه دهخدا

اور در لغت نامه دهخدا

  • اور. [اَ] (ع مص) جماع کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درآمیختن با زن. (منتهی الارب). || (اِ) باد شمال و جنوب. (ناظم الاطباء). باد شمال. (منتهی الارب) (آنندراج). || جنبش ابر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). توضیح بیشتر ...
  • اور. [اَ وَ] (اِ) فحش و سخن زشت. (ناظم الاطباء). کلام زشت و فحش. (آنندراج). توضیح بیشتر ...
  • اور. [اُ] (ع اِ) ج ِ اُوار، به معنی گرمی آفتاب و آتش. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). توضیح بیشتر ...
  • اور. (اِ) هر مشتی عموماً. || مشتی که بر دهان شخص زنند خصوصاً. || گردکان و بادام و پسته که مغز آنها تند و تیز شده باشد. (انجمن آرا) (برهان) (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
  • اور. [اُ وَ] (ع اِ) ج ِ وُؤره. (منتهی الارب). || ج ِ اِرَه. (ناظم الاطباء). رجوع به وؤره شود. توضیح بیشتر ...
  • اور. [اُرْ] (اِخ) ولایتی با 6037 کیلومتر مربع وسعت و 332514 تن جمعیت در شمال فرانسه در نورماندی. مرکزش اورو. (از دایرهالمعارف فارسی). توضیح بیشتر ...
  • اور. (اِخ) عور. یا در تورات اور کلدانیان شهر و ناحیه ٔ قدیم سومر جنوب بابل. شهر اوردر جنوب عراق نزدیک راه آهن فعلی بین بصره و بغداد واز مراکز مهم فرهنگ سومری و بگفته ٔ تورات محل تولد ابراهیم پیغمبر بوده است. نام این شهر بزرگ که تأسیسش از ازمنه ٔ بسیار قدیم است، در قرن 4 ق. م. از تاریخ برافتاد و پس از آن در زیر خاک و شن مدفون شد و فراموش گردید و محلش در قرن 19 م. کشف شد. رجوع به دایرهالمعارف فارسی شود. محل تولد ابراهیم خلیل بوده وتا این اواخر و سنوات اخیر محل حقیقی عور نامعلوم بود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

اور در فرهنگ عمید

  • نازوکرشمۀ نامطلوب: اورواطوار،
گویش مازندرانی

اور در گویش مازندرانی

  • دره، جنبش موزون و حرکت رقص گونه با بالاتنه و کمر
  • از لغت های سومری است به معنی شهر و آبادی بزرگ ولی بصورت پسوندی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

اور در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید