معنی اهک
لغت نامه دهخدا
اهک. [اَ هََ] (اِ) آهک را گویند و به عربی کلس و نوره خوانند. (برهان) (آنندراج) (شعوری). با الف ممدوده:
کس چو ز دنیا نبرد سیم و زر
پس چه زر و سیم و چه سنگ و اهک.
سوزنی.
گند دود چراغ و گند اهک
هر دو هستند علت سرسام.
(یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
و رجوع به آهک شود.
حل جدول
کلس
گویش مازندرانی
آهک
فارسی به آلمانی
Kalk (m), Kalken, Limone (f)
سنگ اهک
Kalk (m), Kalken, Limone (f)
اهک زنی
Kalk (m), Kalken, Limone (f)
با اهک کاری سفید کردن
Kalk (m), Kalken, Limone (f)
فارسی به عربی
ایتالیایی به فارسی
اهک زنده , اهک خام.
آلمانی به فارسی
لیموترش , عصاره لیموترش , اهک , چسب , کشمشک , سنگ اهک , اهک زنی , چسبناک کردن اغشتن , با اهک کاری سفید کردن , ابستن کردن.
Limone (f)
لیموترش , عصاره لیموترش , اهک , چسب , کشمشک , سنگ اهک , اهک زنی , چسبناک کردن اغشتن , با اهک کاری سفید کردن , ابستن کردن.
اسپانیایی به فارسی
لیموترش، عصاره لیموترش، اهک، چسب، کشمشک، سنگ اهک، اهک زنی، چسبناک کردن اغشتن، با اهک کاری سفید کردن، ابستن کردن.
سوئدی به فارسی
اهک زنده، اهک خام،
معادل ابجد
26