معنی اهوی جوان

حل جدول

اهوی جوان

شادن


اهوی افریقا

ایمپالا


اهوی کارتونی

بامبی


جوان

برنا

برناک، ورنا، برنا، شاب

لغت نامه دهخدا

اهوی

اهوی. [اَ هَْ وا] (ع ن تف) دوست تر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج).


دارة اهوی

داره اهوی. [رَ ت ُ اَهَْ وا] (اِخ) از ارض هجر است. (معجم البلدان).


قارة اهوی

قاره اهوی. [رَ ت َ اَ هَْ وا] (اِخ) (یوم...) روزی است مر عامربن صعصعه را. (مجمعالامثال میدانی ص 767). رجوع به قاره و ذوقاره شود.

گویش مازندرانی

اهوی

یا – ایا نوعی صدا زدن که از اصوات است

فرهنگ فارسی هوشیار

اهوی

دوست داشتنی دلخواه تر

فارسی به آلمانی

فرهنگ عمید

جوان

آن‌که یا آنچه به حد میانۀ عمر طبیعی خود رسیده باشد، بُرنا،
[مجاز] کم‌تجربه،
[قدیمی، مجاز] مساعد و موافق: بخت جوان،

فارسی به عربی

اهوی کوهی

ایل، غزاله


جوان

شاب، صغار السمک، صغیر، مراهق

فرهنگ معین

جوان

(جَ) [په.] (ص. اِ.) هر چیز کم سن. مق پیر.

معادل ابجد

اهوی جوان

82

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری