معنی انگشتانه

لغت نامه دهخدا

انگشتانه

انگشتانه. [اَ گ ُ ن َ / ن ِ] (اِ) آلت فلزی یا غیرفلزی کوچک و مجوف که در هنگام دوختن انگشت را در آن گذارند تا از اثر فرورفتن سوزن محفوظ ماند. (ناظم الاطباء). انگشتوانه. (یادداشت مؤلف). || قسمی گل زینتی و طبی. دیژیتال دارای گلهای ارغوانی رنگ است و در آن الکالوئیدی بنام دیژیتالین است که در امراض قلبی بکار می رود. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 245).

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

انگشتانه

(اسم) آلتی فلزی است بشکل مخروط ناقص که در بدنه آن بقطر ته سوزن معمولی فرورفتگیهایی موجود است و خیاطان بهنگام دوختن آنرا بانگشت کنند، گل انگشتانه.


کشتبان

پارسی تازی گشته از واژه ی کشتبین به آرش گل انگشتانه کشاتبین گل انگشتانه، انگشتانه: انگشتانه ی درزی، زخمه (مضراب) (صفت) نگهبان مزرعه، زارع کشاورز.

فرهنگ معین

انگشتانه

ابزار فلزی، قالب سرِ انگشت، به هنگام دوختن چیزی بر سر انگشت می گذارند تا ته سوزن در انگشت فرو نرود، گلی است زینتی از تیره میمون شبیه انگشتانه دارای رنگ های مختلف، برگ هایش بسیار تلخ و دارای ماده سمی شدیدی است که از آن ما [خوانش: (اَ گُ نِ یا نَ) (اِ.)]

فرهنگ عمید

انگشتانه

وسیلۀ فلزی یا پلاستیکی که قالب سر‌انگشت است و هنگام دوختن چیزی در انگشت شست یا سبابه می‌کنند که ته سوزن به انگشت فرو نرود،
(زیست‌شناسی) گیاهی زینتی با برگ‌های دراز و نوک‌تیز و گل‌های سنبله‌ای دراز شبیه انگشتانه در رنگ‌های سرخ، گلی و سفید که از برگ آن در طب استفاده می‌شود، دیژیتال،

فارسی به عربی

انگشتانه

کشتبان

حل جدول

انگشتانه

از وسایل خیاطی


گیاه انگشتانه

دیژیتال


از وسایل خیاطی

انگشتانه

انگلیسی به فارسی

plectrum

انگشتانه


thimble

انگشتانه.

گویش مازندرانی

تنگوشتنه

انگشتانه

واژه پیشنهادی

فناوری اطلاعات

thimble

انگشتانه

معادل ابجد

انگشتانه

827

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری