معنی انکسار

انکسار
معادل ابجد

انکسار در معادل ابجد

انکسار
  • 332
حل جدول

انکسار در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

انکسار در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

انکسار در فرهنگ معین

  • (مص ل.) شکسته شدن، (اِمص.) شکستگی. [خوانش: (اِ کِ) [ع.]]
لغت نامه دهخدا

انکسار در لغت نامه دهخدا

  • انکسار. [اِ ک ِ] (ع مص) شکسته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (غیاث اللغات) (از اقرب الموارد). || (اِمص) شکستگی. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شکست. (از لغات فرهنگستان). انفصام. (یادداشت مؤلف): ازاوزکند بگذشت برف بسیار بود و راه بسته بازگشت تا بوقت انکسار هوا. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). || فروتنی و تواضع و خضوع. (ناظم الاطباء):
    جمله استادان پی اظهار کار
    نیستی جویند و جای انکسار. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

انکسار در فرهنگ عمید

  • شکسته شدن، شکستگی،
    [مجاز] فروتنی،
    * انکسار نور: (فیزیک) تغییر جهت پرتو نور هنگام عبور یک مادۀ شفاف به مادۀ شفاف دیگر با غلظت متفاوت،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

انکسار در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به عربی

انکسار در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

انکسار در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

انکسار در فرهنگ فارسی آزاد

  • اِنْکِسار، شکسته شدن، منحرف شدن، مغلوب و منهزم شدن، عاجز شدن، نرم و خمیر شدن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به آلمانی

انکسار در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید