معنی انجلا

فرهنگ عمید

انجلا

روشن شدن،
هویدا شدن، آشکار شدن،

حل جدول

انجلا

درخشندگی

فرهنگ فارسی هوشیار

انجلا

(مصدر) روشن شدن هویدا شدن آشکارگشتن.


انجلا ء

‎ روشن شدن کار، هویدایی، دور شدن ابر، رفتن اندوه، بیرون رفتن از میهن (مصدر) روشن شدن هویدا شدن آشکارگشتن.


پاک شدن

پاگیزه گردیدن، طهارت، طاهر شدن، تطهر (مصدر) پاک گردیدن پاکیزه گردیدن طاهر شدن طهارت طهر، منزه بودن تبارک تقدیس، از حیض بر آمدن قطع شدن خون حیض ماهیانه در وقتی که زن هنوز بسن یاس نرسیده است اقرا ء. -4 صفای باطن یافتن. ‎-5 انجلا ء پس از خسوف و کسوف، سترده شدن زدوده شدن زایل شدن. یا از عیب یا عوار پاک شدن. برائت یافتن. یا از وام و جز آن پاک شدن. پرداختن آن برائت.


وا شدن

(مصدر) باز شدن مفتوح گشتن از هم باز شدن: ((تا بود که قفل این در وا شود زشت را در بزم خوبان جا شود. )) (مثنوی)، شکفته شدن: ((آمد بهار و بخت که عشرت فزا شود از هر طرف هزار گل فتح وا شود. )) (خاقانی)، پراکنده شدن، ناپدید شدن برطرف شدن: ((انجلا ء وا شدن غم و ابرو آنچه بدان ماند. ))، جدا شدن، بند آمدن: ((اشجذ المطر واشد باران وسپس در پیوسته و بسیار بارید))، دست برداشتن: ((امیر انکار میکرد و از من وا نمیشد که توهم سخنی بگوی))


گشاده کردن

(گشاد گشاید گشاده گشاد بگشا (ی) گشاینده گشاده گشایش) (مصدر) باز کردن گشودن افتتاح: هر آن کاری که شد دشوار آسانی زتو جوید هر آن بندی که گردد سخت آنرا هم تو بگشایی (سنائی)، خلاص کردن رها کردن: گفت: این چه حرامزاده قوم اند. سگ را گشاده اند و سنگ را بسته خ، جاری کردن. روان ساختن: اشک حسرت از فواره دیده بگشاد، تصرف کردن فتح کردن: و ملکی بود از رومیان بشهر انطاکیه آن ملک بحصار شد و شاپور آن حصار را بگشاد و آن ملک را بگرفت، شاد کردن: دو چشم سیر نگردد همی زدیدن او دل گره زده بگشاید آن گشاده جبین. (فرخی)، جدا کردن منفصل کردن: من نیز مکافات شما باز نمایم اندام شما یک بیک از هم بگشایم. (منوچهری)، حل کردن (مشکلی) : کسری عاجز گشت بزرجمهر را بیرون آورد و از او فریاد جست و عذر ها خواست و بزرجمهر آن را (شکل شطرنج را) بگشاد و گفت، روان کردن (شکم و مانند آن) اطلاق: اگر می بندند شکم بر میاید و درد همی گیرد و اگر می بگشایند سیلان میافتد و ضعف پدید میاید، زایل کردن رفع کردن: دارو ها که سده و زکام بگشاید، بهم زدن: این دوستی چنان موکد گردد که زمانه را گشاد آن هیچ تاثیر نماند، رها کردن (تیر و مانند آن) افکندن: بهرام تیر بگشاد و به پشت شیر زد، آشکار کردنظاهر ساختن: گشادن راز، (مصدر) گشوده شدن، بر طرف شدن بیکسو رفتن (چنانکه ابر) : میغ بگشاد دگر باره بیفروخت جهان روزی آمد که توان داد ازان روز نشان. (فرخی)، راست شدن درست شدن: گفت بدان شهریار که همه کار از خدای تعالی گشاید، زایل شدن رفع شدن: شخصی که مزاج او سرد و تر باشد خمار او دیرتر گشاید، حاصل شدن نتیجه دادن: چون آن مور نازگل و نیاز بلبل مشاهده میکرد بزبان حال میگفت: از این قیل و قال چه گشاید ک، جدا شدن منفصل گردیدن: لکن کار صورت (مقابل ماده) کاریست بجهد و کوشش و مایه ها بالطبع از یکدیگر گشادن و گریز میخواهند، قطع رابطه کردن گسستن: چون بادگری من بگشایم تو ببندی ور بادگری هیچ ببندم بگشایی. (منوچهری)، انجلا ء پس از کسوف و خسوف

لغت نامه دهخدا

غمرات

غمرات. [غ َ م َ] (ع اِ) ج ِ غَمرَه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی). رجوع به غَمره شود. (غیاث اللغات) (آنندراج): و شکر بعد معالجه کل مغلق من الغمرات و مدافعه کل مولم من الملمات. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300). و غمرات و عبرات اسقام و آلام را به مجاهدات و معالجت اطبا انجلا افتد. (تاریخ بیهق ص 4). در حیاطت حفظ و صیانت حرز باری تعالی از این غمرات بسلامت برون افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 408). || غمرات موت، سختیهای مرگ. رجوع به غَمره شود.


ابوالقاسم

ابوالقاسم. [اَ بُل ْ س ِ] (اِخ) رقّی.منسوب به رقّه. (شیخ...) منجم. در نامه ٔ دانشوران شرح حال این منجم بدین گونه آمده است: منجمی بیعدیل و فاضلی بی نظیر بوده در احکام نجوم و حوادث یدی طولی و در علم زیج و هیأت ربطی کامل داشته. جمال الدین بن قفطی در تاریخ الحکما چنین نگاشته که آن دانشمند یگانه در خدمت ملک فاضل دانشمند امیرسیف الدولهبن حمدان بسر میبرد و محل وثوق و مورد اطمینان آن پادشاه بود و همواره در مجالس انس و محافل مناظرات آن امیر حاضر گشتی و در مجمع فضلاء در مسائل علمیه که گفتگو مینمودند مخاطب آن امیر بزرگ بود و از خدمت وی منفک نبود تا آن پادشاه روزگار زندگانی و امارت را بدرود نمود ابونصر که یکی از کتاب زمان سیف الدولهبن حمدان بود و کتابی دارد موسوم بمفاوضه که در آن کتاب شرح حالات چند نفر از فضلای بزرگ را که خود درک صحبتشان را نموده بود نگاشته، گوید که شیخ ابوالقاسم رقی منجم خود از برای من حکایت کرد که پس از وفات امیرسیف الدولهبن حمدان مرا اندوه زیاد روی داد و ترک نجامت کرده بتجارت مشغولی داشتم و هم بجهه آن کار وقتی به بغداد رفتم در زمانی که عضدالدوله ٔدیلمی در بغداد بود و مشغول خرید و فروش بعضی از مایحتاج بودم روزی از بازار وراقین میگذشتم شیخ ابوالقاسم قصری را دیدم در دکانی نشسته و تقویم مینوشت متوجه او شدم تا ببینم چگونه مینویسد چون نزدیک بدو شدم سر برآورد و گفت به راه خود رو که اینگونه مطالب نه چیزیست که تو توانی فهمید گفتم آری چنین است اما اگر لحظه ای اذن دهی که در اینجا رفع خستگی کنم کمال محبت است گفت بنشین. من نزدیک وی نشستم آنگاه قلم برداشت و مشغول بنوشتن شد در عمل او نیک تأمل کردم دیدم که تقویم مشتری میکرد و چون نزدیک شد که فارغ گردد گفتمش چرا خود را بزحمت انداختی و محتاج بدو عمل ضرب نمودی و حال آنکه حاجتی به آن نداشتی گفت چگونه توانستمی کرد اگر چنان نکردمی گفتم اگر چنین و چنان میکردی مطلوب حاصل میشد این بگفتم و بزودی برخاسته و روانه شدم او نیز از جای خود برخاست و از عقب من دوان آمده در من آویخت و دستم را ببوسید و عذر خواست و بسؤفعل خود و ترک ادب اقرار آورد از نام من جویا شد گفتمش بشناخت چون صیت نجامت من شنیده بود و مؤلفات مرا دیده بعد از آن مطالب بسیار از من اخذ نمود و از اصدقا و اخلاء من گردید از جمله مطالبی چند در نجوم از من سؤال کرد در پنجاه فصل بجهه وی نوشتم و مشکلات هریک از آن قواعد را توضیح و تبیین نموده زیاده از من امتنان حاصل نمود عنوان مسائل بدین شرح است که مسطور میگردد: مسئله ٔ اول در بیان استخراج تقاویم سبعه ٔسیاره و رأس و تقاویم هشتاد و چهار ستاره ٔ ثابته وطول و عرض، مسئله ٔ دویم در طریق بستن نظرات کواکب واتصالات کلی، مسئله ٔ سیم در خسوف و کسوف ماه و آفتاب و طریق عمل هر دو، مسئله ٔ چهارم در بیان طالع سال وطریق عمل آن، مسئله ٔ پنجم در بیان آنچه ضروریات تقویم است و زوایدی که در تقویم نامه بکار برند، مسئله ٔ ششم در بیان بعضی از اعمال نجومی از جیب، قوس و سهم و میل منکوس و ظل سلمی و مستوی و بعد کوکب از معدل النهار، مسئله ٔ هفتم در طالع مولود و وقت ولادت بتخمین و نمودارات و تعیین هیلاج، مسئله ٔ هشتم در معرفت انتهاآت و طالع تسییرات. پوشیده نماند که چون شرح مسائل شیخ ابوالقاسم رقی در دست نبود و توضیح و تصحیح آن مطالب مطالعه کنندگان را فایدتی بزرگ داشت در این مقام عنوان آن مسائل را به اندک بسطی مینگاریم و شرح تمام آن کلمات را هرکس خواهد مفصلاً بداند بکتب مبسوط هیأت رجوع نماید چون ایراد تمام مطالب آن مسائل در این مورد خارج از غرض ما بود بتحریر آن مبادرت نجست.
توضیح مسائل شیخ ابوالقاسم رقی در
استخراج تقویم آفتاب و سایر کواکب
مسئله ٔاولی: در وقت مطلوب و افق مطلوب از جداول زیج وسط واوج آفتاب برگیریم و وسط را بتعدیل الایام معدل کنیم و بنقصان اوج از وسط معدل مرکز حاصل نمائیم و از این مرکز در جدول تعدیل شمس درآئیم و بعمل تعدیل مابین السطرین تعدیل الشمس حاصل کنیم پس اگر مرکز از شش برج جنوبی باشد تعدیل الشمس را بر وسط معدل بتعدیل الایام بیفزائیم و اگر شش برج شمالی بود این تعدیل الشمس رااز وسط مذکور بکاهیم تقویم آفتاب حاصل نمائیم. در استخراج تقویم قمر در وقت مطلوب و بافق مطلوب وسط و اوج و رأس از جداول اوساط قمر در زیج برمیگیریم و وسط را بتعدیل الایام معدل میسازیم و اوج را از وسط معدل نقصان میکنیم تا مرکز معدل باقی ماند پس بمرکز از جدول تعدیل اول قمر تعدیل برداریم و ملاحظه نمائیم اضافی است یا نقصانی پس به این تعدیل وسط معدل بتعدیل الایام را معدل بتعدیل اول کنیم و مرکز را نیز معدل بتعدیل اول سازیم بعد از آن تقویم شمس را که دروقت مطلوب حاصل کرده باشیم از وسط معدل بتعدیل اول نقصان کنیم و این باقی را بقیهالشمس و بقیهالتقویمی گوئیم، باز اوج شمس را از وسط مذکور نقصان سازیم و این بقیه را بقیه الاوجی گوئیم پس به این دو بقیه که بقیه الشمس و بقیه الاوجی باشد در جدول تعدیل دوم قمر درآئیم تعدیل دوم برگیریم و از روی جدول معلوم کنیم که این تعدیل اضافی است یا نقصانی پس وسط معدل بتعدیل اول و مرکز معدل بتعدیل اول را به این تعدیل دوم یا نقصانی هرچه مقتضای حال باشد معدل سازیم پس از وسط معدل بتعدیل دوم تقویم آفتاب را بکاهیم و باقی را وسط منقوس گوئیم پس به این وسط منقوس و مرکز ثانی معدل بتعدیلین بجدول تعدیل سوم درآئیم تعدیل ثالث برگیریم و معلوم کنیم اضافی است یا نقصانی آنگاه وسط ثانیرا باین تعدیل سوم معدل سازیم تا تقویم قمر بمسائل حاصل شود پس برای عرض قمر و تحصیل قمر به ممثل قمر بمائل را اعاده کنیم و از آن تقویم رأس را نقصان کنیم آنچه ماند حصهالعرض باشد. از حصهالعرض بجدول تعدیل چهارم قمر درآئیم تعدیل رابع برگیریم پس تقویم قمر بمائل را به آن معدل سازیم تا تقویم قمر حاصل شود و از حصهالعرض بجدول عرض قمر درآئیم عرض حاصل کنیم وحصهالعرض اگر شش برج اول بود عرض شمالی باشد و الا عرض جنوبی بود. در استخراج تقویم علویه در وقت مطلوب و موضع مطلوب از روی جداول زیج وسط و اوج برگیریم و وسط را بتعدیل الایام معدل ساخته اوج را از آن نقصان کنیم تا مرکزحاصل شود پس از مرکز تعدیل اول کوکب اگر مرکز از شش برج کمتر باشد این تعدیل را از وسط و مرکز بکاهند واگر از شش برج زیاده بود بیفزایند تا وسط معدل بتعدیل اول حاصل گردد پس رأس را از وسط معدل بتعدیل اول نقصان کنیم تا حصهالعرض حاصل شود پس از حصه العرض تعدیل دوم و زاویه العرض کوکب برگیرند آنگاه بتعدیل دوم وسط و مرکز معدل بتعدیل اول را بزیاده یا نقصان برطبق نوشته ٔ جدول معدل سازیم تا وسط معدل بتعدیل دوم حاصل شود و باز تقویم آفتاب آورده شش برج زیاده یا کم کنند تا نظیرالشمس حاصل شود پس نظیرالشمس را از وسط معدل بتعدیل دوم نقصان کنند باقی را زاویهالشمس نام کنند پس این زاویهالشمس را نصف کنند و از آن نصف قوس منقح به دست آرند پس تمام این قوس منقح الی الربع گیرند و ضبط کنند و بعد از تقویم آفتاب اوج آفتاب کاسته مرکز مقوم حاصل سازند و از مرکز مقوم بعد آفتاب از مرکز زمین از جدول بعدالشمس حاصل نمایند پس تمام زاویهالارض هم تا ربع دور بگیرند و جیب آنرا حاصل کنند و از جدول بعدالکواکب بمرکز ثانی کوکب بعد کوکب حاصل کنند پس جیب و بعد مذکور را با هم ضرب کنند پس این حاصل ضرب را بر بعد آفتاب قسمت کنند آنچه خارج شود آنرا در جدول ظل مقوس کنند ازین قوس چهل وپنج درجه را نقصان کنند ظل این باقی گیرند و ظل تمام قوس منقح نصف زاویهالشمس الی الربع را بگیریم و این هردو ظل را باهم ضرب کنیم و حاصل را برشصت یعنی جیب اعظم قسمت کنیم یعنی یکمرتبه منحط سازیم و خارج را در جدول ظل مقوس کنیم و آنرا قوس مضروب نام نهیم پس اینقوس را بر تمام قوس منقح نصف زاویه الشمس الی الربع که ضبطنموده بودیم بیفزائیم تا زاویهالارض حاصل شود پس از درجات قدر این زاویه بروج سازیم و بنگریم اگر زاویهالشمس از شش برج کمتر بود زاویهالارض را از تقویم آفتاب کم کنیم و اگر در نصف دوم باشد بیفزائیم تا حاصل تقویم علویه باشد پس برای تحصیل عرض جیب زاویهالارض رادر ظل زاویه الارض ضرب کنیم و حاصل را بر جیب زاویه الشمس قسمت کنیم و خارج را در جدول ظل مقوس سازیم عرض کوکب بدست آید پس اگر حصهالعرض کم از شش برج باشد عرض شمالیست و الا جنوبی. در استخراج تقویم سفلین یعنی عطارد و زهره وعرض آنها از جداول زیج در وقت مطلوب و موضع مطلوب اوساط سفلیین و اوج و رأس برمیگیریم و وسط را بتعدیل الایام معدل سازیم و اوج را از آن نقصان کنیم تا مرکز حاصل شود پس از مرکز تعدیل اول کوکب بگیریم اگر کوکب از شش برج کم باشد این تعدیل را از وسط و مرکز بکاهیم و الا زیاده کنیم تا وسط معدل بتعدیل اول حاصل آید پس رأس را بیاوریم و از وسط معدل بتعدیل اول نقصان کنیم تا حصهالارض حاصل شود پس از حصهالارض تعدیل دوم و زاویه الارض کوکب برگیریم آنگاه بتعدیل دوم وسط و مرکز معدل بتعدیل دوم حاصل شود باز تقویم آفتاب را آورده شش برج برآن بیفزائیم یا کم سازیم تا در هر صورت نظیرالشمس حاصل شود پس نظیرالشمس را از وسط معدل بتعدیل دویم نقصان کنیم زاویه الشمس نام کنیم پس این زاویه الشمس را تنصیف کنیم و از آن نصف قوس منقح به دست آوریم پس تمام این قوس منقح را تا نود بگیریم و ضبط نمائیم پس از تقویم آفتاب اوج آفتابرا نقصان کنیم تا مرکز مقوم حاصل شود واز این مرکز مقوم آفتاب بعد آفتاب از جدول بعد حاصل کنیم پس تمام زاویهالارض تا ربع دور بگیریم و جیب این تمام را حاصل کنیم و بمرکز معدل بتعدیل دوم در جدول بعد کوکب درآمده بعدالکوکب برگیریم پس جیب و بعد مذکور را باهم ضرب کنیم و حاصل ضرب را بر شصت یعنی جیب اعظم قسمت کنیم و خارج را نگاه داریم باز بعد مرکز آفتاب ازمرکز زمین را در شصت ضرب کنیم و حاصل را بر آن خارج که نگاه داشته ایم قسمت کنیم و خارج را در جدول ظل مقوس کنیم و چهل و پنج درجه ازین قوس نقصان کنیم و ظل این باقی بگیریم و ظل تمام قوس منقح الی الربع را نیز بگیریم و این هر دو ظل را با هم ضرب کنیم و حاصل را بر شصت قسمت کنیم و خارج را در جدول مقوس کنیم و این قوس را که قوس مضروب باشد از تمام قوس منقح که ضبط نموده بودیم کم سازیم باقی زاویه الأرض باشد پس درجات این زاویه اگر زیاده 29 باشند بروج سازیم و ببینیم اگر زاویه الشمس در نصف اول باشد بروج و درجات این زاویهالارض را از تقویم آفتاب نقصان کنیم و الا افزائیم تا تقویم سفلین حاصل شود و برای عرض کوکب جیب زاویهالأرض را در ظل زاویه الأرض ضرب کنیم و حاصل را برجیب زاویه الشمس قسمت کنیم و خارج را در جدول مقوس کنیم عرض کوکب حاصل شود اگر حصه کم از شش برج است شمالی باشد و الا جنوبی.
مسئله ٔ دویم: در طریق بستن نظرات کواکب و اتصالات کلی.اتصال قمر را باکواکب مزاجات گویند و آن مقارنه است و تسدیس و تربیع وتثلیث و مقابله. درمقارنه هیچ بعدمابین دو کوکب نیست و در تسدیس دو برج است و در تربیع سه برج و در تثلیث چهار برج و در مقابله شش برج وچون خواهیم معلوم کنیم که اتصال بچند ساعت روز یا شب خواهد شد تقویم آفتاب با هرکدام از کواکب دیگر که نزدیک باشد تقویم قمر مینویسیم پس اگر تقویم آفتاب یا کوکبی که قمر با و متصل میشود زیاده از تقویم قمر است تفاوت را گرفته بعد ماضی گوئیم و اگر تقویم قمر زیاده باشد تفاوت را بعد مستقبل گوئیم پس بهت معدل میگیریم و آن تفاوت مابین بهت کوکب است و بهت قمر اگرمستقیم باشد و اگر راجع باشد بقدر مجموعست پس بهت به معدل و بعد در جدول مزاجات ساعات بعد برمیداریم پس دربعد ماضی اگر ساعات بعد کمتر از ساعات نصف النهار باشد مجموع هردوساعات گذشته از اول روز است تا وقت اتصال و اگر برابر باشند وقت اتصال اول شب آینده خواهد بود و اگر زیاده باشد از ساعات نصف النهار تفاضل ساعات اتصالست از اول شب آینده و در بعد مستقبل اگر ساعات بعد کمتر از نصف النهار باشد تفاضل ساعات اتصال است از اول روز و اگر برابر باشند اتصال اول روز باشدو اگر زیاده باشد مجموع را از بیست و چهار ساعت نقصان میکنیم باقی ساعات اتصال باشد از اول شب گذشته و اما اتصالات کلی و آن پیوستن کوکب است غیر قمر بکوکبی دیگر بنظر یا تناظر پس بعد ماضی یا مستقبل معلوم کنیم و به بعد و بهت در جدول اتصالات ساعات بعد بردارندو چنانچه در مزاجات ذکر شد عمل کنند و این را نظرات و اتصالات کلی گویند و اگر هردو کوکب مستقیم اند یا راجع تفاضل بهت معدل باشد و اگر یکی راجع باشد و دیگرمستقیم مجموع دوبهت بهت معدل است و اما تناظر زمانی و مطلعی زمانی آن بود که هردو در دو موضعی باشند که ساعات روز متساوی باشد مثل بیست درجه ٔ ثور و دو درجه ٔ اسد و طریق عمل همانطور است که در فوق ذکر شد اماتناظر مطلعی آن است که مواضع دو کوکب در مطالع متساوی باشند مثلا یکی در بیست درجه حمل و دیگر در ده درجه حوت باشند و طریق عمل همان است که ذکر شد.
مسئله ٔ سیم: در خسوف و کسوف ماه و آفتاب و طریق استخراج اوقات آنها. خسوف قمر بسبب حائل شدن زمین است مابین ماه و آفتاب و کسوف شمس بسبب حایل شدن ماه است مابین زمین و آفتاب و خسوف قمر همیشه در اواسط ماه واقع شود و کسوف آفتاب همیشه در اواخر ماه ولی لازم نیست که در هرماه خسوف و کسوفی واقع شود و طریق استخراج اوقات هر کدام بدو وجه ممکن است یکی بحساب و دیگر بجدول. طریق حساب خیلی مفصل است و اینجا از قاعده ٔجدول مختصر اشاره میکنیم در معرفت خسوف هر استقبال حقیقی که شب باشد یا در دو طرف روز کمتر از دو ساعت و چهار دقیقه گذشته از اول روز یا مانده تا آخر روز و بعد جزو از عقده کمتر از دوازده درجه باشد خسوف ممکن شود و معرفت خسوف بجدول طریقش این است که عرض ماه در وقت استقبال در طول جدول خسوف که در زیج ثبت است از جانب راست بهت ماه در عرض جدول بر بالا طلب باید کرد و از تلقاء هر دو ساعات سقوط باید گرفت اگر آنجاکلمه کُلّه ُ نوشته باشد همه ٔ جرم ماه منخسف شود ساعات مکث آنچه نوشته باشد از جدول بر باید گرفت و اگر ُکلﱡهُ نباشد اصابع قطر و اصابع جرم آنچه باشد از جدول بر باید گرفت پس ساعات استقبال در پنج موضع نهیم و ساعات سقوط از اول بکاهیم و بر پنجم بیفزائیم و ساعات مکث از دوم بکاهیم و برچهارم افزائیم و سیم همچنان بگذاریم اول ساعات بدو خسوف و دوم ساعات بدو مکث و سیم ساعات وسط خسوف و چهارم ساعات بدو انجلا و پنجم ساعات تمام انجلا باشد و اگر ساعات مکث نباشد ساعات استقبال بسه موضع نهیم و ساعات سقوط از اول بکاهیم وبر سیم افزائیم تا اول ساعات بدو خسوف باشد و دوم ساعات وسط خسوف و سیم تمامی انجلا و در باب کسوف هر اجتماع که به روز باشد یا در دو طرف شب کمتر از یکساعت و ده دقیقه گذشته از اول شب یا مانده تا آخر شب و بعد جزو اجتماع از عقده ٔ بعد از ذنب و پیش از رأس کمتر از هشت درجه و سی ونه دقیقه باشد در معظم عمارت کسوف ممکن بود و برای معرفت کسوف بجدول، طریقش این است که بازاء جزو اجتماع و ساعات بعد اجتماع حقیقی پیش از زوال یا پس از زوال یا بوقت زوال هریک از اختلاف منظر طول و اختلاف منظر عرض برگیریم پس اختلاف طول را بر سبق قمر قسمت کنیم خارج قسمت را از ساعات اجتماع حقیقی از اول روز یا شب نقصان کنیم اگر جزو اجتماع بطالع اجتماع نزدیکتر باشد و اگر سابع نزدیکتر باشد بر آن افزائیم تا ساعات اجتماع مرئی حاصل آید و آن رازمان وسط کسوف خوانیم پس عرض حقیقی در زمان وسط کسوف بیرون آوریم و اختلاف منظر عرض بر آن افزائیم اگر جهه عرض حقیقی موافق جهه عاشر باشد از سمت الرأس و الا تفاضل میان آن هردو بگیریم تا عرض مرئی حاصل شود پس به عرض مرئی و بهت قمر ساعات سقوط و اصابع قطر و اصابع جرم از جدول کسوف برگیرم و چنانچه پیشتر گفته ایم ساعات به دو کسوف و ساعات تمام انجلا حاصل کنیم.
مسئله ٔ چهارم: در بیان طالع سال و طریق عمل آن. طالع سال جزوی بود از منطقه البروج که بر خط افق بلد مفروض باشد وقتی که آفتاب بنقطه ٔ اول برج حمل رسد و آن جزو متعلق بهر برج باشد آن برج را طالع گویند و دانستن آن جزو را طریقها بسیار است و ما یک وجه را اینجا ذکر می کنیم اول بنگرند در روز مفروض که آفتاب به حمل درآمده یا خواهد درآمد یا در عین نصف النهار درآید پس اگر در نصف النهار تحویل کند تقویم آفتاب هاهاها بود و روز نوروز همان روز بودپس شش ساعت نصف النهار بود و آن ساعات را در اجزای ساعات یعنی در پانزده ضرب کنند و حاصل ضرب دائر باشد و آن نیز مطالع طالع باشد در جدول مطالع البروج عرض بلد مفروض مقوس کنند طالع حاصل آید و اگر قبل از نصف النهار تحویل خواهد شد همان روز نیز نوروز باشد و اگر بعد از نصف النهار تحویل شود روز دیگر که بعد ازتحویل است نوروز خواهد شد پس عدد ساعات در اجزای ساعات ضرب کنیم تا دائر معلوم شود و بعد از آن دائر را بر مطالع بلدی جزو آفتاب به وقت طلوع افزائیم اگر ساعات از اول شب باشد تا مطالع طالع حاصل شود و چون مطالعطالع را در عرض بلد مفروض مقوس کنیم طالع معلوم شود.
مسئله ٔ پنجم: از زوایدی که در تقویم تام بکار دارند و ضروریات تقویم است یکی روش خمسه ٔ متحیره است و آن را حرکت بطی ٔ است که منجمین در ضمن استخراج تقویم به دست آورند و دیگر مواضع سبعه ٔ منحوسه است و در این زمان جز تقویم استخراج نشود و در جداول تقویم مجاهدات آن را با کواکب درج نمایند و دیگر ساعات بست است و آن معوّج باشد و مستوی و در تقویم نسبت ساعات مستویه استخراج شود و دیگر مراکز البحران است و تأسیسات که در فوق صفحات تقویم ضبط میشود و دیگر ایام مشهوره است از هر تاریخ و این زمان شش نوع تاریخ معمول است عربی و جلالی و فرسی و روسی و رومی و فرانسه و تاریخ ترکی اگر چه معمول نیست نیز نوشته میشود و دیگر سهام مستعمله است در سال مثل سهم الغیب و سهم السعاده و امثال آن.
مسئله ٔ ششم: در بعضی اعمال نجومی از جیب و قوس و سهم. جیب، عمودی باشد که از یک طرف قوس برقطری افتد که بدیگر طرف آن قوس گذشته باشد پس لازم آید که نصف دور را جیب نباشد و نیز لازم آید که هرچهار قوس را یک جیب باشد دو کم از نصف دور که تمام یکدیگر باشند تا نصف دور و دو زیاده از نصف دور که هریک تمام یکی از آن دو قوس کم از نصف دور باشد تا دور و از این جهت در جدول جیب بر اجزای ربع دور اقتصار کنند و چون مربع جیب قوسی از مربع نصف قطر نقصان کنند جذر باقی جیب تمام آنقوس باشد از ربعو عمودی که از منتصف قوسی بر منتصف وتر آید سهم نصف آن قوس باشد و هر قوسی که کمتر از ربع باشد جیب تمام او را تا ربع از نصف قطر نقصان کنند باقی سهم آن قوس باشد و اگر زیاده از ربع باشد جیب فضل او را بر ربع و بر نصف قطر افزایند حاصل سهم آن قوس باشد و اگرسهم معلوم باشد و خواهند که قوس آن معلوم کنند تفاضل میان او نصف قطر بگیرند در جدول جیب مقوس کنند پس آن قوس را از ربع بکاهند اگر فضل نصف قطر را باشد و بیفزایند اگر فضل سهم را باشد آنچه ماند برآید قوس آن سهم باشد.
مسئله ٔ هفتم:در طالع مولود و وقت ولادت بتخمین و نمودارات هرگاه وقت ولادت را بحقیقت ندانند اما بتخمین معلوم باشد استخراج طالع جز نمودار میسر نشود و اهل صناعت را نمودار بسیار است اما مشهورتر نمودار بطلمیوس است. و به قیاس نزدیکتر نمودار هرمس حکیم است که بعضی گفته اند او ادریس پیغمبر است و بصواب نزدیکتر به زعم احکامیان نمودار زردشت حکیم است و ما بذکر نمودار بطلمیوس اکتفا کنیم و آن چنان است که طالع بتقریبی که ممکن باشد استخراج کنند و اوتاد معلوم کنند و جزو اجتماع یااستقبال که مقدم باشد بر ولادت معلوم کنند پس نگاه کنند که کدام کوکب از کوکب اصحاب حظوظ در جزو مقدم درجه ٔ او به درجه وتری از اوتاد نزدیکتر است و حظ او در آن قوی تر تقویم آن کوکب را در وقت ولادت استخراج کنند و درجه ٔ آن وتر مثل تقویم آن کوکب گیرند و باقی اوتاد را از آن وتر معلوم کنند.
مسئله ٔ هشتم: در معرفت انتهاآت وطالع تسییرات. اما تسییرات دو نوع است یکی تسییر دلایل طالع اصل و دیگر تسییر دلایل طالع تحویل و اما انتها آت موالید و آن نیز دو نوع است یکی انتهاء معنوی که دلایل طالع اصل را به هرسال شمسی برجی و در شهور و ایّام بحصّه ٔ آن بتقاویم و سعود و نحوس و سهام و غیر ذلک طالع اصلی را باشد و صاحب برجی که انتها بدو رسیده باشد سال خدا خوانندیعنی صاحب السنه و در احکام نجومی آنرا اعتباری تمام کنند زیاد از طالع تحویل. واﷲ ولی التوفیق. و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 429 و 430 و معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 5 ص 375 شود.

معادل ابجد

انجلا

85

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری