معنی انتفاع

لغت نامه دهخدا

انتفاع

انتفاع. [اِ ت ِ] (ع مص) سود یافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). سود و نفع گرفتن. (آنندراج). سود برداشتن. (مصادر زوزنی). نفع گرفتن. (مؤید الفضلاء) (غیاث اللغات). سودمند گشتن. (تاج المصادر بیهقی). سودبردن. سود گرفتن. سود یافتن. (فرهنگ فارسی معین).
- انتفاع الاخیار باعدائهم، از کتب جالینوس است که بعربی ترجمه شده. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 118).
|| (اِمص) منفعت و سود و فایده. (ناظم الاطباء). منفعت و سود کرد. برخورداری. (یادداشت مؤلف): حیوانی که در او نفع... باشد چگونه بی انتفاع شاید گذاشت ؟ (کلیله و دمنه). چه اگر این معنی بر وی پوشیده بماند انتفاع او از آن صورت نبندد. (کلیله و دمنه). خردمند چگونه آرزوی چیزی کند که رنج و تعب آن بسیار باشد و انتفاع و استمتاع از آن اندک ؟ (کلیله و دمنه). || حقی که بموجب آن می توان از ملک دیگری استفاده کرد، اما نمی توان آن را بشخص ثالث انتقال داد. (فرهنگ فارسی معین).


انتفاع بردن

انتفاع بردن. [اِ ت ِ ب ُ دَ] (مص مرکب) سود بردن:
میگویم از زبان تو حرف وفا بدل
از هیچ میبرم سوی دیوانه انتفاع.
واله هروی (ازآنندراج).


انتفاع گرفتن

انتفاع گرفتن. [اِ ت ِ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب) سود گرفتن. بهره بردن: ملک تا اتباع خویش را نشناسد... از خدمت ایشان انتفاع نتواند گرفت. (کلیله و دمنه).

فارسی به انگلیسی

حل جدول

انتفاع

سودبری، منفعت بردن

سودبری

سود بری

فرهنگ معین

انتفاع

(مص ل.) سود بردن، نفع کردن، نفع بردن، (اِ.) حقی که به موجب آن می توان از ملک دیگری استفاده کرد اما نمی توان آن را به شخص ثالث انتقال داد؛ جمع انتفاعات. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

انتفاع

نفع گرفتن، سود بردن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

انتفاع

بهره‌بردن، سودبردن، نفع‌بردن، بهره‌گیری، بهره‌وری، سود، فایده، نفع،
(متضاد) اضرار

فارسی به عربی

انتفاع

استغلال، استثمار


انتفاع جستن

اِرْتفاقٌٌ

فرهنگ فارسی هوشیار

انتفاع

سود یافتن، نفع گرفتن

فرهنگ فارسی آزاد

انتفاع

اِنْتِفاع، نفع بردن، سود بردن،

واژه پیشنهادی

انگلیسی به فارسی

معادل ابجد

انتفاع

602

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری