معنی انات

لغت نامه دهخدا

انات

انات.[اَ] (از ع، اِ) درنگ. (غیاث اللغات). توقف و درنگی. تأنی. آهستگی. (فرهنگ فارسی معین):
لیک مؤمن زاعتماد آن حیات
می کند غارت بمهل و با انات.
مولوی (مثنوی).
|| بردباری. تحمل. || وقر. وقار. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به اناهشود.


اناة

اناه. [اَ] (ع اِ) توقف و درنگی. (از ناظم الاطباء). درنگ. (غیاث اللغات) (آنندراج). آهستگی. سکون. ضد عجله. (یادداشت مؤلف). || بردباری و تحمل و وقار. (ناظم الاطباء). تحمل و وقار. (منتهی الارب) (آنندراج). حلم. (یادداشت مؤلف). || (ص) زن آهسته. (مهذب الاسماء). زن سست دیرخیز. (منتهی الارب). زن سست و باوقار در نشست و برخاست و رفتار. (ناظم الاطباء).
- اهل الاناه، مردم سست و تنبل و کاهل. (ناظم الاطباء).
لغتی است در وناه. (از منتهی الارب). و رجوع به وناه و انات شود.


آهستگی

آهستگی. [هَِ ت َ / ت ِ] (حامص) بطوء. آهسته کاری. دیرجنبی. کیار. کندی. سستی. اِتّآد:
همی دیر شد سوده آن بستگی
سبک شد دل بسته زآهستگی.
فردوسی.
مگر میرفت استاد مهینه
خری میبرد بارش آبگینه
یکی گفتش که بس آهسته کاری
بدین آهستگی بر خر چه داری
چه دارم، گفت دل پرپیچ دارم
اگر این خر بیفتد هیچ دارم.
عطار.
|| درنگ. تأنی. انات. اون. هون. (دهار). مقابل تیزی و شتاب و عجله: تهور و تیزی کرد و پیش آن لشکر بازشد و هرچه محمدبن هرون آهستگی فرمود تعجیل کرد. (تاریخ طبرستان). || رفق. ملایمت. مدارات. آرامی. نرمی. مساهله. مهل. مقابل خرق و خشونت:
ستون بزرگیست آهستگی
همان بخشش و داد و شایستگی.
فردوسی.
بود رسم و آئین مرد دلیر
که آرد به آهستگی شیر زیر.
فردوسی.
جم اندیشه از دل فراموش کرد
سه جام می از پیش نان نوش کرد
ز دادار پس یاد کردن گرفت
به آهستگی رای خوردن گرفت.
فردوسی.
خجسته بر و بوم پیوستگی
به آهستگی هم بشایستگی.
فردوسی.
بیمار کجا گردد از قوت او ساقط
دانی که بیک ساعت کارش نشود کاری
... آهستگیی باید آنجا و مدارائی
صد گونه عمل کردن صد گونه پرستاری.
منوچهری.
بلکه فواید آن را به آهستگی در طبع جای دهد. (کلیله و دمنه). || رزانت. (زمخشری). سکینه. هون. (ادیب نطنزی):
پس پرده ٔ قیصر [بزمان لهراسب] آن روزگار
سه دختر بد اندر جهان نامدار
ببالا ودیدار و آهستگی
به رای و بشرم و بشایستگی.
فردوسی.
ز هرمز همی بینم آهستگی
خردمندی و شرم و شایستگی.
فردوسی.
دگر گفت کز ما چه نیکوتر است
که بر دانش بخردان افسر است
چنین داد پاسخ که آهستگی
کریمی ّ و رادی ّ و شایستگی.
فردوسی.
بگنج و بزرگی ّ و شایستگی
به آهستگی هم ببایستگی
نه بینی بمانند او در زمان...
فردوسی.
از او جز بزرگی ّ وآهستگی
خردمندی و شرم و شایستگی
نگه کرد بیدار و چیزی ندید...
فردوسی.
|| حلم. بردباری:
بیابی ز من شرم و آهستگی
اگر شرمگن مرد و آهسته ای.
ناصرخسرو.
پیر پرآهستگی ّ و حلم بُوَد
تو همه پر مکر و زرق و پرحیلی.
ناصرخسرو.
بعقل ار نه آهستگی کردمی
بگفتار خصمش بیازردمی.
سعدی.

فرهنگ معین

انات

توقف، آهستگی، بردباری، عمل، وقار. [خوانش: (اَ) [ع. اناه] (اِ.)]

حل جدول

انات

توقف و درنگی


توقف و درنگی

انات


آهستگی

انات

معادل ابجد

انات

452

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری