معنی الگو
لغت نامه دهخدا
الگو. [اُ] (اِ) روبُر. مُدِل. || سرمشق. مُقتَدی ̍. اُسوَه. قدوه. مثال. نمونه.
فرهنگ عمید
شکل چیزی که از کاغذ یا مقوا بریده باشند، مثل الگوی لباس که خیاط از روی آن پارچه را میبرد، روبُر، نمونه،
سرمشق، نمونه،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Design, Example, Exemplar, Form, Lead, Model, Mold, Paradigm, Pattern, Template
الگو (آدم)
Role Model
الگو کردن
Model, Pattern
پیش الگو
Archetypal, Archetype, Archetypical
فارسی به آلمانی
Abfragen, Abtasten, Ausprobieren, Muster (n), Probe (f)
فرهنگ معین
(اُ) (اِ.) نمونه، طرح.
مترادف و متضاد زبان فارسی
انموذج، سرمشق، طرح، مثل، مدل، نقشه، نمونه
فارسی به عربی
عینه، نمط، نموذج
فرهنگ فارسی هوشیار
روبر، نمونه
واژه پیشنهادی
اسوه
معادل ابجد
57