معنی الازهر
حل جدول
لغت نامه دهخدا
ابن الازهر. [اِ نُل ْ اَ هََ] (اِخ) جعفربن ابی محمدبن ازهربن عیسی الاخباری (200-277 هَ.ق.). از تألیفات اوست: کتاب التاریخ و آن از بهترین کتب فن است.
طالب بن الازهر
طالب بن الازهر. [ل ِ بِب ْ نِل ْ اَ هََ] (اِخ) مملوک. و شاعری قلیل الشعر است. (ابن الندیم).
ابن ابی الازهر
ابن ابی الازهر. [اِ ن ُ اَ بِل ْ اَ هََ] (اِخ) ابوبکر محمدبن احمدبن مزیدبن محمود نحوی اخباری بوسنجی. اصل او از بوسنج است و عمری طویل یافته. و عبداﷲبن علی بن محمدبن داودبن الجراح معروف به ابن العرمرم گوید در 313 هَ.ق. از ابن الازهر پرسیدم که از عمر او چه گذشته است. گفت سی سال و سه ماه و پس از آن باز بزیست. و از کتب اوست: کتاب اخبار الهرج والمرج در اخبار مستعین و معتز عباسی. کتاب اخبار عقلاء المجانین. کتاب اخبار قدماء البلغاء. دارقطنی و ابوالفرج اصفهانی از ابن ابی الازهر بسیار نقل کرده اند.و بعض علمای رجال وفات او را به سال 325 گفته اند.
محمد
محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابن ابی الازهر ابوبکر محمدبن احمد. رجوع به ابن الازهر... شود.
ابوبکر
ابوبکر. [اَ بو ب َ] (اِخ) کنیت محمدبن احمدبن مزید نحوی اخباری بوسنجی. رجوع به ابن ابی الازهر شود.
ابوعثمان
ابوعثمان. [اَ ع ُ] (اِخ) عمروبن الازهر. از روات حدیث است و علی بن حجر از او روایت کند.
بیرم
بیرم. [ب َ رَ] (اِخ) نام او مصطفی بک فرزند بیرم تونسی خامس. قاضی دادگاه مختلط در قاهره. او راست تاریخ الازهر. (از معجم المطبوعات).
رفعت
رفعت. [رِ ع َ] (اِخ) دکتر سیدرفعت استاد علم قواعد الصحه در دانشگاه الازهر. او راست: علم قواعد الصحه، چ مطبعه الواعظ. (از معجم المطبوعات مصر ج 1).
واژه پیشنهادی
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) جنگ در گرفتن وقوع در حرب: میان بلال بن الازهر و میان لیث بن علی پیکار افتاد سرهنگان میان ایشان صلح کردند.
معادل ابجد
244