معادل ابجد
الا در معادل ابجد
الا
- 32
حل جدول
الا در حل جدول
- حرف استثنا
فرهنگ معین
الا در فرهنگ معین
- دلالت بر استثنا کند: مگر، بجز، جز، بدون، فقط، منحصراً. ، ~ و بلّ ا بدون برو و برگرد، بی چون و چرا. [خوانش: (اِ لّ) [ع. ] (ق. )]. توضیح بیشتر ...
- (اَ) [ع.] (شب جم.) حرف تنبیه است، بدان و آگاه باش ! هان !.
لغت نامه دهخدا
الا در لغت نامه دهخدا
-
الا. [اَ] (ع صوت) و آن بر پنج وجه است:1- تنبیه و در این صورت بر تحقق مابعد خود دلالت کندو بر دو جمله درآید: الا انهم هم السفهاء. (قرآن 13/2). و نحویان آن را حرف استفتاح خوانند.
2- توبیخ و انکار:
الا طعان الا فرسان عادیه
الا تجشؤکم حول التنانیر.
3- تمنّی:
الا عمر ولی مستطاع رجوعه
فیرأب ما أثأت ید الغفلات.
4- استفهام از نفی:
الا اصطبار لسلمی ام لها جلد
اذا الاقی الذی لاقاه امثالی.
و این سه قسم اخیر مختص به جمل اسمیه است. توضیح بیشتر ...
- الا. [اَ] (ع اِ) الاء. درختیست تلخ. (منتهی الارب). رجوع به الاء شود. توضیح بیشتر ...
- الا. [اَل ْ لا] (ع ق) حرف تحضیض و مختص به جمله ٔ فعلیه ٔ خبریه است. (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
- الا. [اَ] (صوت) کلمه ٔ خطاب است یعنی ای و به عربی یا گویند. (برهان). در فارسی. کلمه ٔ خطاب است بمعنی ای. (غیاث از برهان). و صاحب نهج الادب آرد: و بعضی گویند: «الا» از هلا، که بمعنی مذکور (تنبیه) است در فارسی مستفاد میشود که این نیز فارسی بود ودوم مبدل اول، یا بالعکس «الا» مشترک است در عربی و فارسی و «هلا» فارسی الاصل است و این محل نظر است چرا که سبب قرب تلفظ احتمال نمیشود که یک لغت باشد چنانکه ای ندائیه که به فتح، عربی است و به کسر فارسی. توضیح بیشتر ...
-
الا. [اِل ْ لا] (ع حرف اضافه) حرف استثنا بمعنی جز، مگر، بجز، غیر از: فشربوا منه الا قلیلاً. (قرآن 2 / 249). و همه خرگاههاست الا آنجا که نشست خاقان است. (حدود العالم).
بتدبیر ما کی شود نیک بد
نگیرد ترا دست الاّ خرد.
فردوسی.
شاهی که نشد معروف الاّ بجوانمردی
الاّ به نکونامی الاّ بنکوکاری.
منوچهری.
یک دختر دوشیزه بدو رخ ننماید
الاّ همه آبستن و الاّ همه بیمار.
منوچهری.
گوید که مرا این می مشکین نگوارد
الاّ که خورم یاد شه عادل و مختار. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
الا در فرهنگ عمید
- برای خطاب و تنبیه به کار میرود، ای، هی، هان، بدان و آگاه باش: الا ای هنرمند پاکیزهخوی / هنرمند نشنیدهام عیبجوی (سعدی۱: ۳۷)،. توضیح بیشتر ...
- مگر، جز،
گویش مازندرانی
الا در گویش مازندرانی
- گشاد، باز، وارفته، پراکنده
فرهنگ فارسی آزاد
الا در فرهنگ فارسی آزاد
- اَلا، آگاه باش، توجه کن، هان (حرف تنبیه، برای آماده کردن و تَنَبُّهِ مخاطب بکار میرود)،. توضیح بیشتر ...
- اَلّا، مُدغم و در هم شده دو کلمهء اَنْ و لا،
- اِلّا، مگر، جز، غیر، (حرف استثناء، حرف حصر)،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید