معنی اقتدا کردن
لغت نامه دهخدا
اقتدا. [اِ ت ِ] (از ع، اِمص) اقتداء. تقلید و متابعت و پیروی. (ناظم الاطباء). پیروی کردن.
- اقتدا داشتن، اقتدا کردن.
- اقتدا کردن، پشت سر امام جماعت بجماعت نماز گزاردن.
- || پیروی کردن:
وانگه که بعشق اقتدا کردیم
در عالم عشق مقتدا گشتیم.
عطار.
هر کس سر فقر عرش سا کرد
بر شاه محمد اقتدا کرد.
واله (از آنندراج).
جست قضا داوری از پی کار جهان
عقل بدو اقتدا کرد که این کار اوست.
سلمان ساوجی (از آنندراج).
رجوع به اقتداء شود.
تأسی کردن
تأسی کردن. [ت َ ءَس ْ سی ک َ دَ] (مص مرکب) اقتدا کردن به پیشوای خود. (ناظم الاطباء). پیروی کردن. متابعت کردن. اعمال کسی را سرمشق قرار دادن. رجوع به تأسی شود.
تقلید کردن
تقلید کردن. [ت َ ک َ دَ] (مص مرکب) پیروی کردن و متابعت نمودن و نقل کردن و از روی ساخت دیگری چیزی را ساختن و اقتدا کردن به طریقه و روش کسی. (ناظم الاطباء). رجوع به تقلید شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) تقلید کردن پیروی کردن متابعت کردن، پشت سر امام جماعت نماز گزاردن.
اقتدا
(مصدر) پیروی کردناز پی در آمدن تقلید کردن، نماز گزاردن پشت سر امام جماعت، (اسم) پیروی.
اقتدا ء کردن
پیروی کردن، پس نمازیدن
اقتدا ء
پیروی، پس نمازی دنبال پیشنماز به نماز ایستادن (مصدر) پیروی کردناز پی در آمدن تقلید کردن، نماز گزاردن پشت سر امام جماعت، (اسم) پیروی.
کردن
ترتیب دادن، درست کردن
حل جدول
فرهنگ عمید
پیروی کردن، تقلید کردن از کسی،
(فقه) نماز گزاردن پشت سر پیشنماز،
مترادف و متضاد زبان فارسی
اقتفا، پیروی، تبعیت، تقلید، متابعت
فرهنگ واژههای فارسی سره
همگام شدن، به کسی پیوستن
فارسی به انگلیسی
Imitator
فرهنگ معین
(~. کَ دَ) (مص ل.) اقتدا کردن، متابعت کردن.
معادل ابجد
780