معنی افراد

افراد
معادل ابجد

افراد در معادل ابجد

افراد
  • 286
حل جدول

افراد در حل جدول

فرهنگ معین

افراد در فرهنگ معین

  • (اَ) [ع.] (اِ.) جِ فرد.
  • (مص م. ) یکی کردن، جدا کردن، (مص ل. ) تنها به کاری روی آوردن. [خوانش: (اِ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

افراد در لغت نامه دهخدا

  • افراد. [اَ] (ع اِ) ج ِ فرد، بمعنی تنها و طاق و ضد زوج. (آنندراج). ج ِ فرد، تنها و نصف زوج که طاق باشد. (از منتهی الارب).
    - افرادالنجوم، ستارگان روشن که در کرانه ٔ آسمان برآید. فرودالنجوم کذلک. (منتهی الارب). ستارگان روشن در کرانه های آسمان. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی).
    || مأخوذ از تازی. اشخاص. اعداد مفرد. کسان. مردمان. فردهای دفتر. (ناظم الاطباء). || در اصطلاح سالکان افراد، سه تنانند که بتجلی فردیه بواسطه ٔ حسن متابعت حضرت رسالت پناه (ص) متحقق شده اند و از غایت کمال که ایشان راست خارج از دائره ٔ قطب الاقطابند. توضیح بیشتر ...
  • افراد. [اِ] (ع مص) تنها کردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (کشاف اصطلاحات الفنون) (مؤید). تنها کردن. (تاج المصادر بیهقی). || تنها در کاری درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء): در مداومت مدام و منادمت پریچهرگان زیبااندام طریق افراد سپرده. (جهانگشای جوینی). || یکسو نمودن. || جدا کردن. || پیغامبر فرستادن. || یک بچه آوردن ماده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یک بچه زادن. (مؤید) (تاج المصادر بیهقی). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

افراد در فرهنگ عمید

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

افراد در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

افراد در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

افراد در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

افراد در فرهنگ فارسی هوشیار

  • جمع فرد، تنها و طاق و ضد زوج
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید