معنی اشکبار

اشکبار
معادل ابجد

اشکبار در معادل ابجد

اشکبار
  • 524
حل جدول

اشکبار در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

اشکبار در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اشک‌ریز، اشک‌فشان، سرشکبار، گریان، گهربار
لغت نامه دهخدا

اشکبار در لغت نامه دهخدا

  • اشکبار. [اَ] (نف مرکب) اشک ریز. گریان. اشکباران. اشک افشان:
    من بچشم خویش دیدم کعبه را کز زخم سنگ
    اشکبار از دست مشتی نابسامان آمده.
    خاقانی.
    عمر تو گم شد بخنده ترک بخنده
    سود تو از چشم اشکبار چه خیزد.
    خاقانی.
    دام و دد دشت را بسویش
    با من همه اشکبار بینند.
    نظامی.
    چو از چشم گرینده ٔ اشکبار
    بر آن خوابگه کرد لختی نثار.
    نظامی.
    چون چنین دیدند ترسایانْش زار
    میشدند اندر غم او اشکبار.
    مولوی.
    میگریم و مرادم از این سیل اشکبار
    تخم محبتی است که در دل بکارمت. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

اشکبار در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

اشکبار در فارسی به عربی

  • باکی، سریع البکاء، رطب
فرهنگ فارسی هوشیار

اشکبار در فرهنگ فارسی هوشیار

  • گریان، اشک ریز اشک افشان
فارسی به آلمانی

اشکبار در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید