معنی اسمر

اسمر
معادل ابجد

اسمر در معادل ابجد

اسمر
  • 301
حل جدول

اسمر در حل جدول

  • صورت سبزه
  • گندمگون
  • گندمگون، سبزه، سبزه رو، سمیرا
مترادف و متضاد زبان فارسی

اسمر در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

اسمر در فرهنگ معین

  • (اَ مَ) [ع.] (ص.) گندم گون.
لغت نامه دهخدا

اسمر در لغت نامه دهخدا

  • اسمر. [اَ م َ] (ع ص، اِ) مؤنث: سَمراء. ج، سُمر. گندمگون و سیاه چرده. سبزه [: کرمانیان] مردمانی اند اسمر. (حدود العالم ص 126). این مردمان [مردمان ناحیت مغرب] سیاهند و اسمر. (حدود العالم ص 178). و این ناحیتی است [سند] گرمسیر. و مردمان اسمر. (حدود العالم ص 124).
    - مار اسمر؛ مار گندمگون و سبزه. - || کنایه است از قلم:
    بر عدو زهر و بر ولی مهره ست
    هرچه آن مار اسمر افشانده ست.
    خاقانی (دیوان چ سجادی ص 82).
    || سیاه. سیاه رنگ. به رنگ سیاه:
    سنگ سیه مخوان حجر کعبه را از آنک
    خوانند روشنان همه خورشیداسمرش. توضیح بیشتر ...
  • اسمر. [اَ م ُ] (ع اِ) ج ِ سَمُر و سَمُره. رجوع به سَمُر و سَمُره شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

اسمر در فرهنگ عمید

  • کسی که رنگ پوستش بین سیاهی و سفیدی باشد، گندمگون،
عربی به فارسی

اسمر در عربی به فارسی

  • قهوه ای , خرمایی , سرخ کردن , برشته کردن , قهوه ای کردن , سبزه , دارای موی مشکی یا خرمایی , مایل به قهوه ای یا خرمایی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

اسمر در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

اسمر در فرهنگ فارسی آزاد

  • اَسْمَر، تیره رنگ، گندم گون،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه