معادل ابجد
اسلام در معادل ابجد
اسلام
- 132
حل جدول
اسلام در حل جدول
فرهنگ معین
اسلام در فرهنگ معین
- (مص ل. ) تسلیم شدن، فرمان بردن، (اِ. ) دینی که محمدبن عبدالله (ص) آورد. [خوانش: (اِ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
اسلام در لغت نامه دهخدا
- اسلام. [اِ] (ع مص) گردن نهادن. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی) (تاج المصادر بیهقی). || اسلام آوردن. (منتهی الارب). مسلمان شدن. (ترجمان القرآن جرجانی) (تاج المصادر بیهقی). || فروگذاشتن و یاری نادادن کسی را. (منتهی الارب). خذلان گذاشتن. (تاج المصادر بیهقی). خوار گذاشتن: اسلم العدو. (منتهی الارب). || سلم دادن. (تاج المصادر بیهقی). || چیزی بکسی سپردن. (ترجمان القرآن جرجانی). چیزی فرا کسی سپردن. (تاج المصادر بیهقی). توضیح بیشتر ...
-
اسلام. [اَ] (ع اِ) ج ِ سِلْم و سَلَم.
- اسلام. [اَ] (اِخ) نام وادیی است در علات از زمین یمامه. (معجم البلدان). توضیح بیشتر ...
- اسلام. [] (اِخ) پیرعلی بادک. از امرای بزرگ اطراف همدان بود. بگریخت و بشیراز آمد، شاه شجاع او را تربیت کرد و طبل و علم و لشکر و اسباب داد و بشوشتر فرستادو فتح کرد و نوکری اسلام نام را آنجا بنشاند و خود ببغداد رفت. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 721). و رجوع بتاریخ عصر حافظ تألیف غنی ج 1 ص 305، 308 و 449 شود. توضیح بیشتر ...
-
اسلام. [اِ] (اِخ) (میر. ) غزالی. وی از نسل امام حجهالاسلام غزالی و جامع علوم ظاهری و شخصی بی تکلف و بی تکبرو تجبر، و در علم طب ماهر بود، و ازین جهت اختلاط تمام با اکابر و حکام ایام میکرد، و در مدح میرزا علأالدوله این قصیده گفته که هر یک بیت او تاریخی است:
شاه پراجلال را بی ملک وی نبود لباس
ملک اجلال از جلال او کند مجد التماس.
و این قصیده جواب قصیده ٔ انوری است که این مصرع ازوست:
( (چون مراد خویش را با ملک وی کردم قیاس)). توضیح بیشتر ...
- اسلام. [اِ] (اِخ) ابن زرعه. وی در سال 56 هَ. ق. بنیابت حکومت خراسان منصوب و دو سال در خراسان بود. (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 217). و رجوع بهمین کتاب ص 14 شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
اسلام در فرهنگ عمید
-
از ادیان سامی که در حدود سال ۶۱۱ میلادی بهوسیلۀ محمدبن عبداللّه، پیامبر این دین، رواج پیدا کرد و کتاب آسمانی آن قرآن است،
(اسم مصدر) داخل شدن در صلح و آشتی،
(اسم مصدر) داخل شدن در دین اسلام، مسلمان شدن،
(اسم مصدر) [قدیمی] تسلیم شدن، منقاد شدن، گردن نهادن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
اسلام در فارسی به انگلیسی
- Islam, Mohammedanism
فارسی به ترکی
اسلام در فارسی به ترکی
نام های ایرانی
اسلام در نام های ایرانی
- پسرانه، دین پیروان محمد (ص)
فرهنگ فارسی هوشیار
اسلام در فرهنگ فارسی هوشیار
- گردن نهادن، دین پذیرفتن، فرمانبرداری، به آشتی درآمدن، پیشرس خری، نام دینی است که بنیاد گذار و آورنده ی آن محمد بن عبدالله ص است، آشتی (مصدر) گردن نهادن فرمان بردن، یله کردن فرو گذاردن باز گشتن، پذیرفتن دینی (بطور عموم)، پذیرفتن شریعت محمد بن عبدالله ص، (اسم) دین محمد بن عبدالله ص. تسلیم شدن، داخل شدن در صلح وآشتی، نام یکی از مذاهب عمده که در 116 میلادی توسط حضرت محمدبنعبدالله (ص) رواج پیدا کرد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد
اسلام در فرهنگ فارسی آزاد
- اِسْلام، تسلیم شدن، مطیع گشتن، متدین بدیانت اسلام گردیدن، نام دیانت محمدی،. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی
اسلام در فارسی به ایتالیایی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید