معنی استکبار

استکبار
معادل ابجد

استکبار در معادل ابجد

استکبار
  • 684
حل جدول

استکبار در حل جدول

  • بزرگ منشى خودخواهانه
  • بزرگ مَنِشى فخرفروشانه
  • بزرگ منشى خود خواهانه
  • پدیده جهان خواری
مترادف و متضاد زبان فارسی

استکبار در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • جهانخواری، طغیان، گردن‌کشی، امپریالیسم،

    (متضاد) استضعاف
فرهنگ معین

استکبار در فرهنگ معین

  • (مص م. ) بزرگ د یدن کسی یا چیزی را، (مص ل. ) تکبر کردن، خودنمایی، گردنکشی کردن. [خوانش: (اِ تِ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

استکبار در لغت نامه دهخدا

  • استکبار. [اِ ت ِ] (ع مص) بزرگ دیدن کسی یا چیزی را: استکبره. (منتهی الارب).
    و اءَستکبرُ الاخبارَ قبل لِقائه
    فلمَّا التقینا صَغَّرَ الخبرَ الخُبر.
    متنبی.
    || کلان پنداشتن کسی را. || بزرگی نمودن از خود. بزرگ منشی کردن. (منتهی الارب). خود را بزرگ مرتبه پنداشتن. (غیاث). پندار تکبُر کردن:
    راه بنمایم ترا گر کبر بندازی ز دل
    جاهلان را پیش دانا جای استکبار نیست.
    ناصرخسرو.
    || گردن کشی کردن. (زوزنی) (منتهی الارب) (غیاث): و انّی کلَّما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم و اَصَرّوا و استکبروا استکباراً. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

استکبار در فرهنگ عمید

  • (سیاسی) زورگویی ناشی از داشتن قدرت،
    [قدیمی] خود را بزرگ دانستن، تکبر کردن،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

استکبار در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

استکبار در فرهنگ فارسی آزاد

  • اِسْتِکْبار، خود را بزرگ پنداشتن، تکبّر نمودن، از قبول حق و حقیقت خودداری کردن و روی برگرداندن، بزرگی و کبریاء، کبر و غرور،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید