معنی استنساخ
لغت نامه دهخدا
استنساخ. [اِ ت ِ] (ع مص) استنساخ کتاب، نقل کردن کتاب از کتابی دیگر.
فرهنگ عمید
نسخه گرفتن، نسخه برداشتن از روی کتاب، مطلبی را از روی نوشتۀ دیگری نوشتن،
مترادف و متضاد زبان فارسی
رونویسی، کتابت، نسخهبرداری
رونویسی
استنساخ، کپیهبرداری، نسخهبرداری
نسخهبرداری
استنساخ، رونویسی، کپیهبرداری
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ فارسی آزاد
اِسْتِنْساخ، نسخه برداشتن از روی کتاب، مطلبی را از روی نوشتهء دیگری نوشتن،
فرهنگ معین
(اِ تِ) [ع.] (مص م.) رونوشت برداشتن از نوشته یا کتابی، نسخه برداری.
حل جدول
فارسی به ترکی
istihsah etmek
انگلیسی به فارسی
استنساخ
ترکی به فارسی
استنساخ کردن
معادل ابجد
1172