معنی استملاک

لغت نامه دهخدا

استملاک

استملاک. [اِ ت ِ] (ع مص) تملک. بملک گرفتن. تصرف.
- استملاک کردن، مالک شدن.

مترادف و متضاد زبان فارسی

استملاک

تسخیر، تصرف، تملک

فرهنگ فارسی هوشیار

استملاک

‎ هیرخواهی (هیر ملک)، هیرداری (مصدر) تملک به ملک گرفتن تصرف کردن.


استملاک کردن

(مصدر) تصرف کردن ملکی را مالک شدن ملکی را.

فرهنگ معین

استملاک

(اِ تِ) [ع.] (مص م.) تملک، به ملک گرفتن، تصرف کردن.

فرهنگ عمید

استملاک

جایی را ملک خود قرار دادن و آن را مالک شدن،

حل جدول

استملاک

مالک شدن


استملاک ، شرا

مالک شدن


تصرف کردن

استملاک


مالک شدن

استملاک

عربی به فارسی

استملاک

فراگیری , اکتساب , استفاده , مالکیت , تصرف , تصاحب , تملک

فرهنگ فارسی آزاد

استملاک

اِسْتِمْلاک، مالک شدن، به ملکیت گرفتن،

فارسی به عربی

تصاحب

استملاک


تملک

استملاک

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

استملاک

552

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری