معنی استمتاع

فرهنگ فارسی هوشیار

استمتاع

(مصدر) برخورداری جستن بهره برگرفتن کام خواستن، (اسم) برخورداری.

لغت نامه دهخدا

استمتاع

استمتاع. [اِ ت ِ تا] (ع مص) برخوردار شدن. برخورداری یافتن. (منتهی الارب). برخوردن از چیزی. برخوردن گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). تمتع. منتفع شدن از: استمتعت بکذا؛ منتفع شدم بدان و برخورداری یافتم.استمتع بماله، برخورداری یافت بمال خود: و خردمند چگونه آرزوی چیزی کند که رنج و تعب آن بسیار باشد و انتفاع و استمتاع از آن اندک. (کلیله و دمنه). || طلب برخوردن از چیزی نمودن. طلب برخوردن از چیزی کردن. منفعت جستن. نفع خواستن. (غیاث). || عمره گزاردن با حج. (منتهی الارب).


مستمتع

مستمتع. [م ُ ت َ ت ِ](ع ص) نعت فاعلی از استمتاع. برخورداری یابنده.(از منتهی الارب). منتفع و برخوردار از چیزی به مدت طولانی.(از اقرب الموارد). || عمره گذارنده با حج.(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد). رجوع به استمتاع شود.


امتتاع

امتتاع. [اِ ت ِ] (ع مص) سود بردن از چیزی. برخورداری یافتن زمانی دراز. (از اقرب الموارد). تمتع. استمتاع. متمتع شدن: زاد رحلت بر راحله ٔ روز و شب نهید و دل از امتتاع دنیا و حطام او بردارید. (سندبادنامه ص 156).


مخالصت

مخالصت. [م ُ ل َ ص َ] (ع اِمص) دوستی خالص و بی ریا و راستی و صداقت و اخلاص. (ناظم الاطباء): میمنه و میسره و قلب و جناح ِ آن را به حقوق صحبت و ممالحت و سوابق اتحاد و مخالصت بیاراسته. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 33). کیفیت موالات و افتتاح مؤاخات ایشان و استمتاع از ثَمَرات مخالصت و برخورداری از نتایج مصادقت. (کلیله و دمنه، ایضاً ص 158).


برخورداری

برخورداری. [ب َ خوَر / خُرْ] (حامص مرکب) تمتع. بهره مندی. کامیابی. متاع. (ترجمان القرآن) (منتهی الارب). متعه. (منتهی الارب). انتفاع. (یادداشت مؤلف). بهره. حظ. (یادداشت مؤلف): و روزگاری سخت دراز از جوانی و ملک برخورداری باشد. (تاریخ بیهقی). که نیکو گرداند خدا برخورداری ما را بتو. (تاریخ بیهقی).و خداوند عالم را از دینداری و نیکو اعتقادی... برخورداری دهاد (فارسنامه ٔ ابن بلخی). گفت این جهان همه ملک تو گردد و ترا بسی از آن برخورداری نبود. (نوروزنامه). و انواع تمتع و برخورداری از مراسم جوانی و ثمرات ملک و دولت ارزانی دارد. (کلیله و دمنه). و انواع تمتع و برخورداری بدان پیوست. (کلیله و دمنه).
رفتم چو ندیدم از تو برخورداری
وز صحبت تو بسی کشیدم خواری.
(سندبادنامه).
در این گفتن زدولت یاریت باد
برومندی و برخورداریت باد.
نظامی.
به برخورداری آمد خواب نوشین
که برناخورده بود از خواب دوشین.
نظامی.
گر تو را صد گنج زر متواری است
از همه مقصود برخورداری است.
عطار.
گه بده گاهی بخور گاهی بدار
اینت برخورداری است از روزگار.
عطار.
هرکس که... دل و زبان با ما راست دارد مال و زن و فرزند و جان بدو ماندو آنکه خلاف اندیشد از آن برخورداری نبیند. (رشیدی).
- برخورداری دادن، امتاع. (منتهی الارب) (تاج المصادر). تمتیع. (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی).
- برخورداری گرفتن، امتاع. استمتاع. (دهار) (ترجمان القرآن). تمتع. (دهار) (المصادر زوزنی) (ترجمان القرآن) (تاج المصادر). تفکه. (تاج المصادر).
- برخورداری نور چشمی، این القاب خاص بدختر نوشتن و هر دو یای تحتانی برای تأنیث دانستن محض خطاست چرا که در فارسی یا برای تأنیث هیچ جا نیامده مگر در هندی و اگر گویند برای متکلم است خصوصیت دختر نمی ماند به پسر هم ثابت میشود بهر صورت این القاب بدختر خالی از کراهیت نیست. (غیاث اللغات) (آنندراج).
- برخورداری یافتن، تمتع. استمتاع. تفکه. (منتهی الارب).
|| معاش و خوراک. || خوشبختی. || جلال و عزت و آبرو. (ناظم الاطباء).


انتفاع

انتفاع. [اِ ت ِ] (ع مص) سود یافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). سود و نفع گرفتن. (آنندراج). سود برداشتن. (مصادر زوزنی). نفع گرفتن. (مؤید الفضلاء) (غیاث اللغات). سودمند گشتن. (تاج المصادر بیهقی). سودبردن. سود گرفتن. سود یافتن. (فرهنگ فارسی معین).
- انتفاع الاخیار باعدائهم، از کتب جالینوس است که بعربی ترجمه شده. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 118).
|| (اِمص) منفعت و سود و فایده. (ناظم الاطباء). منفعت و سود کرد. برخورداری. (یادداشت مؤلف): حیوانی که در او نفع... باشد چگونه بی انتفاع شاید گذاشت ؟ (کلیله و دمنه). چه اگر این معنی بر وی پوشیده بماند انتفاع او از آن صورت نبندد. (کلیله و دمنه). خردمند چگونه آرزوی چیزی کند که رنج و تعب آن بسیار باشد و انتفاع و استمتاع از آن اندک ؟ (کلیله و دمنه). || حقی که بموجب آن می توان از ملک دیگری استفاده کرد، اما نمی توان آن را بشخص ثالث انتقال داد. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

استمتاع

(مص م.) بهره جُستن، (اِمص.) برخورداری. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

استمتاع

برخوردار شدن، بهره بردن، برخورداری،
لذت بردن، کامجویی

حل جدول

استمتاع

برخورداری، بهره بردن، لذت بردن

برخورداری


بهره جستن

استمتاع


برخوردار شدن

استمتاع


برخورداری

استمتاع

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

استمتاع

972

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری