معنی استفاده کننده

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

استفاده کننده

مستعمل


استفاده

استعمال، استملاک، فائده، مستفید، منفعه، اِرْتفاقٌٌ

فرهنگ معین

استفاده

(اِ تِ دِ) [ع. استفاده] (مص م.) سود بردن، فایده خواستن.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

استفاده

بهره برداری، کاربرد، کاربری، بکارگیری، سود کاربری

مترادف و متضاد زبان فارسی

استفاده

استعمال، کاربرد، بهره‌جویی، بهره‌گیری، بهره‌وری، تمتع، سود، فایده‌ستانی،
(متضاد) زیان، ضرر

کلمات بیگانه به فارسی

استفاده

کاربرد

فرهنگ عمید

استفاده

فایده گرفتن، سود بردن،
(اسم) فایده، سود،

فرهنگ فارسی هوشیار

استفاده

فایده خواستن


استفاده جویی

سودجویی عمل استفاده جو (ی)


استفاده چی

سود ورز (صفت) استفاده گر آن که همواره در پی بهره بردن از چیزها و کسان است بهره کش آنکه نان را بنرخ روز میخورد و در پی سود خویش است آنکه از همه چیز و همه کس بسود خود سوء استفاده میکند.

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

استفاده

Anwenden, Anwendung (f), Belegen, Benutzen, Benutzung (f), Brauchen

معادل ابجد

استفاده کننده

680

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری