معنی استره

استره
معادل ابجد

استره در معادل ابجد

استره
  • 666
حل جدول

استره در حل جدول

فرهنگ معین

استره در فرهنگ معین

  • (اُ تُ رِ) (اِ. ) تیغ، ابزاری که با آن موی سر و صورت را تراشند. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

استره در لغت نامه دهخدا

  • استره. [اُ ت ُ رَ / رِ] (اِ) آلتی است که بدان سر تراشند و بعربی موسی گویند. (برهان). چون موی سر را بدان بسترند یعنی پاک و محو سازند، به این اسم موسوم است. (انجمن آرا). موسی. (منتهی الارب). محلق. مِحلَقه. حنفاء. (منتهی الارب). تیغ. تیغ سرتراشی. مردوده. (منتهی الارب). مخفف آن: ستره:
    هرچه داشت پاک بستدند پس پوستش بکشیدند چون استره ٔ حجام بر آن رسید گذشته شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 602). و هر سه روزه استره بر سر راندن و آنچه برآمده باشد. توضیح بیشتر ...
  • استره. [اِ رِ] (اِخ) (خاندان. ) خاندانی از اشراف فرانسه، که شعبه ٔ بسیار مشهور آن، شعبه ٔ پیکاردی است و از این شعبه است: ژان، فرمانده بزرگ توپخانه (1486- 1571 م. ). انتوان، پسر ژان، فرمانده بزرگ توپخانه (1507- 1600 م. ). گابریل، مولد کاخ بوردزیِر (تورِن) دختر انتوان، محبوبه ٔ هانری چهارم، که از وی دو پسر داشت: سِزار و الکساندردُواندُم (1573- 1599). فرانسواآنیبال، مارکی دُکَر، مارشال فرانسه (1573 -1670). ژان، پسر فرانسوای مزبور، مارشال فرانسه، مولد پاریس. توضیح بیشتر ...
  • استره. [اَ ت َ رَ] (اِخ) بقول مؤلف جامعالانبیاء نام زوجه ٔ شاهزاده کیخسرو و شهر استرآباد را بنام او دانسته است. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 72 بخش انگلیسی). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

استره در فرهنگ عمید

  • تیغی که با آن موهای سر و صورت را می‌تراشند، تیغ سرتراشی،
فرهنگ فارسی هوشیار

استره در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) آلتی که بدان موی سر و صورت تراشند تیغ.
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید