معنی استرداد

لغت نامه دهخدا

استرداد

استرداد. [اِ ت ِ] (ع مص) طلب بازپس چیزی کردن. داده را واپس خواستن. (غیاث). رد کردن خواستن. وادادن خواستن. (زوزنی). پس گرفتن:
ابداً یَسْتَرِدﱡ ما وهب الدهر.
- استرداد کردن، رد کردن خواستن. داده را واپس خواستن.
|| بازگردانیدن خواستن. (منتهی الارب). بازگشت خواستن.

فرهنگ معین

استرداد

(اِ تِ) [ع.] (مص م.) پس گرفتن.

فرهنگ عمید

استرداد

پس گرفتن،
پس دادن،

حل جدول

استرداد

بازستاندن

باز ستاندن

سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره فیلم فجر در سال 1391

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

استرداد

بازگرداندن، واپسداد، پس گیری، بازپس گیری

فارسی به انگلیسی

استرداد

Giveback, Redemption, Refund, Restitution, Restoration, Return


غیرقابل‌ استرداد

Non-Refundable

فرهنگ فارسی هوشیار

استرداد

طلب باز پس چیزی کردن


استرداد مجرم

باز گرداندن بزهکار

فرهنگ فارسی آزاد

استرداد

اِسْترْداد، پس گرفتن، باز ستاندن.
َ

کلمات بیگانه به فارسی

استرداد

واپسداد

مترادف و متضاد زبان فارسی

استرداد

بازستانی، پس‌دهی، تحویل‌دهی، تسلیم، رد، عودت، واپس، واستانی، بازگرفتن، فرازگرفتن، واستدن

فارسی به عربی

استرداد

تحسن، استعاده

معادل ابجد

استرداد

670

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری