معادل ابجد
استر در معادل ابجد
استر
- 661
حل جدول
استر در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
استر در مترادف و متضاد زبان فارسی
- اسببارکش، قاطر، یابو
فرهنگ معین
استر در فرهنگ معین
- (اَ تَ) [په.] (اِ.) قاطر.
لغت نامه دهخدا
استر در لغت نامه دهخدا
- استر. [اَ ت َ] (اِ) آن جامه که زیر ابره ٔ قبا و امثال آن بدوزند و بمد همزه برای ضرورت نظم خوانده اند. (مؤید الفضلاء). و این گفته بر اساسی نیست، چه اصل آستر است با الف ممدوده نه همزه ٔ مفتوحه. آستر و بطانه ٔ جامه. (برهان). توضیح بیشتر ...
- استر. [اَ ت َ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از ساتر. پوشنده تر: و اولی ان یغسله [یغسل المیت] فی قمیص لأنه اَستر. (معالم القربه). توضیح بیشتر ...
-
استر. [] (اِخ) از توابع بلوچستان و آن دارای معدن آهن است.
- استر. [اِ ت ِ] (اِخ) استیر. مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: استر یا هدّسه لفظ اوّل فارسی و بمعنی ستاره میباشد و لفظ دوم عبرانی و بمعنی درخت است و هر دو اسم دختر ابی جایل بود که در مملکت فارس تخمیناً 500 سال قبل از مسیح تولد یافت، و چون پدرش جهان را بدرود گفت، عموزاده اش مردخای وی را بفرزندی پذیرفت و تربیت کرد، و چون اردشیر، وشتی ملکه را طلاق داد استر را برگزید و او بجای وشتی ملکه شد و مورد عواطف شاهانه گردید و بدان واسطه مالیات قوم یهود که در آن وقت در ایران بسیار بود تخفیف یافت. توضیح بیشتر ...
- استر. [اَ ت َ] (اِ) در سانسکریت اسوتره که جزء اول آن اسو بمعنی اسپ است. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 226- 27). چارپائی بارکش و سواری که پدر او خر و مادرش اسب است. حیوانی که از خر نر و مادیان زاید. از دواب مشهور است، گویند این تصرف را فرعون کرده است. (برهان). چارپائی است معروف میان خر و اسب. (انجمن آرای ناصری). حیوانی که از جفتی خر نر و اسب ماده پیدا میشود و بهندی خچر گویند. (غیاث). سَتر (مخفف آن). بغل. توضیح بیشتر ...
- استر. [اِ ت ِ] (اِخ) (کتاب یا صحیفه ٔ. ) مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: صحیفه ٔ استر همواره در میان یهود و مسیحیان در جزء کتب قانونی محسوب بوده و هست. نگارنده ٔ این کتاب بیقین قطعی معلوم نیست زیرا که بعضی به عزرا و برخی به کاهنی یهویاقیم نام و جمعی به مردخای نسبت میدهند. و آنچه از خود صحیفه ٔ استر استنباط میشود آنست که نگارنده اش مردخای بوده و نگارنده آنرا در ایران تصنیف کرده مطالبی را که خود معاینه دیده می نگارد و نقشه و نمونه ٔ واضح و مبیّنی از وضع سلطنت و رسوم و عادات ایران تشکیل میدهد، و هم معلوم است که نگارنده عبری متعصب و غیوری بوده. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
استر در فرهنگ عمید
- قاطر۱
- مادهای چرب که از ترکیب یک الکل و یک اسید آلی بهدست میآید و در ساختن مواد منفجره و خوشبو کردن بعضی مواد به کار میرود،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
استر در فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
استر در فارسی به عربی
نام های ایرانی
استر در نام های ایرانی
- دخترانه، ستاره، برادرزاده مردخای و زن خشایارشاه، ستاره، همسر یهودی خشایار پادشاه هخامنشی. توضیح بیشتر ...
تعبیر خواب
استر در تعبیر خواب
- چون استر درخواب بیند، اگر مطیع نبود مردی بدخوی و چون مطیع بود، نیک بود. اگر بیند بر استری بی زین نشسته بود و ندانست که استر از آن کیست، دلیل که به سفر رود. اگر بر استر خویش نشسته بود، چون سفر کند با سود و منفعت آید. اگر بیند بر استر زین یا پالان یا عماری نهاده است، دلیل که زن او نازائیده بود، خاصه که داند استر ملک او بود، یا شخصی بر او بخشیده بود. ا - محمد بن سیرین. توضیح بیشتر ...
- اگر بیند بر استر ماده سیاه نشسته بود وبلند بالا بود، دلیل که زنی خواهد که خداوند حرمت بود. اگر استر را به گونه سفید بیند، آن زن که خواهد با جمال و خوبروی بود. اگر استر به گونه سبز دید، دلیل آن که زن دیندار و پرهیزکار بود. اگر استر به گونه سرخ بیند، دلیل که آن زن مطرب و معاشر دوست بود. اگر استر به گونه زرد یا اشقر بیند، دلیل که آن زن بیمار شود و زرد روی بود. اگر استر برهنه و رام کرده بیند، دلیل کند بر مردی ضعیف. توضیح بیشتر ...
- استر ماده در خواب مولازاده بود. اگر استرنر بود سفر بود و بعضی از استادان این صناعت گفته اند: استر نر مرد بود و استر ماده، زن. اگر بیند از کسی استر ماده بخرید، دلیل که از کسی کنیزک بخرد. اگر بیند که استر ماده بفروخت، دلیل که کنیزک بفروشد یا از کنیزک جدا شود. اگر دید که بر استر ماده نشسته بود، دلیل که زنی کند که هرگز وی را فرزند نیاید. اگر بیند که بر استر نر نشسته بود، دلیل که عمر وی دراز بود و مرداش حاصل شود. توضیح بیشتر ...
- اگر دید استر نوحه همی کرد، دلیل نماید بر زیادی مال از جهت زنان. اگر دیداستر با وی سخن گفت، دلیل که کار عجب وی را پیش آید و مردمان را زا آن شگفت آید، اگر دید استری را بکشت، دلیل که مال یابد، اگر دید وی بمرد یا ضایع شد. دلیل است که از کنیزک جدا شود. اگر استر نر بود، نشانه صحبت مردی بود و بدانکه گوشت و پوست استر مال بود و بعضی از معبران گفته اند: گوشت استر بیماری بود. اگر دید شیر استر همی خورد، دلیل بود بر دشواری و ترس و بیم وی به قدر شیر که خورد بود. توضیح بیشتر ...
- دیدن استر بر پنج وجه بود. اول: سفر باشد، دوم: زندگانی دراز، سوم: ظفر بود بر دشمن، چهارم: جمال و آرایش، پنجم: مرد احمق بود. و استر ماده زن نازائیده بود واستر کرده منفعت و یافتن مراد بود. - امام جعفر صادق علیه السلام. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید