معنی استثمار

فارسی به عربی

استثمار

استغلال، استثمار


استثمار کردن

ماثره


استثمار ملتها

استعباد الشّعوب، إستغلال الشعوب

لغت نامه دهخدا

استثمار

استثمار. [اِ ت ِ] (ع مص) میوه خواستن. || میوه چیدن. (غیاث). || از رنج دیگری برخوردن.

عربی به فارسی

استثمار

اعطای نشان , سرمایه گذاری , دادن امتیاز , تفویض , مبلغ سرمایه گذاری شده , سرمایه گزارى , بهره بردارى , بهره کشى , انتفاع , بهره‏گیرى , سرمایه گذارى , استثمار

فرهنگ معین

استثمار

(اِ تِ) [ع.] (مص م.) بهره برداری کردن از دسترنج دیگری.

حل جدول

استثمار

بهره‌کش

بهره‌کشی

بهره کشی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

استثمار

بهره کشی

فرهنگ فارسی هوشیار

استثمار

نتیجه ثمر کسی را خواستن نتیجه

فرهنگ عمید

استثمار

بهره بردن ناعادلانه از حاصل کار دیگران، بهره‌کشی،
(سیاسی) استفادۀ ناعادلانۀ کشورهای قوی از منابع اقتصادی کشورهای ضعیف،
بهره گرفتن از چیزی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

استثمار

بهره‌جویی، بهره‌کشی، بهره‌گیری، سلطه‌جویی، سلطه‌گری

فارسی به انگلیسی

استثمار

Exploitation

فرهنگ فارسی آزاد

استثمار

اِسْتِثْمار، میوه خواستن و میوه چیدن، کسی را بکاری واداشتن و از نتیجه آن بهره بردن،

معادل ابجد

استثمار

1202

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری