معنی استتار

لغت نامه دهخدا

استتار

استتار. [اِ ت ِ تا] (ع مص) در پرده شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). در پرده پنهان گردیدن. (غیاث). پوشیده گردیدن. (منتهی الارب). پوشیدگی. اختفاء. تواری. || پوشاندن. پوشانیدن. نهان کردن. پنهان کردن. اخفاء. || پرهیز کردن. (از منتهی الارب). || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: استتار در لغت در پرده شدنست. و نزدشعراء آنست که حرفی بجهت استقامت وزن بحرفی بپوشد، مثلاً عین را الف خواند. و این از عیوبست. و مُستتر نزد نحویان قسمیست از ضمیر و آنرا مُستَکِن ّ نیز نامند. و در ضمن معنی لفظ ضمیر شرح آن بیان گردد. ان شاءاﷲ تعالی. || استتار کوکب، پنهان شدن کوکبی در وراء کوکبی دیگر.

فرهنگ معین

استتار

(مص ل.) پوشیده شدن، پنهان شدن، (مص م.) پنهان کردن. [خوانش: (اِ ت ِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

استتار

پنهان شدن، پوشیدگی،
پنهان کردن،

حل جدول

استتار

پوشیدگی، پنهان شده

پنهان سازی

فرهنگ فارسی آزاد

استتار

اِسْتِتار، پوشیده شدن، درپرده شدن، پنهان گردیدن، پوشانیدن و پنهان کردن، روی نهفتن و در پرده شدن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

استتار

اختفا، پنهان‌سازی، پوشش، مستورسازی، نهان‌سازی

فرهنگ فارسی هوشیار

استتار

پنهان کردن چیزی

واژه پیشنهادی

انگلیسی به فارسی

camouflage

استتار

معادل ابجد

استتار

1062

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری