معنی از عجایب هفت گانه جهان

حل جدول

از عجایب هفت گانه جهان

دیوار چین


از عجایب هفت گانه

ابوالهول, اهرام سه‌گانه, مجسمه زئوس


ازهنرهای هفت گانه

نقاشی


عجایب

شگفتی ها


از عجایب هفتگانه جهان

دیوار چین


از هنرهای هفت گانه

نقاشی

فرهنگ عمید

عجایب

عجیبه
* عجایب هفت‌گانه: هفت بنای عظیم که قدما آن‌ها را از عجایب دنیا می‌دانستند و عبارت بوده از: اهرام مصر، باغ‌های معلق بابل، مجسمۀ زئوس در شهر اُلمپیا (یونان)، آرامگاه موسولوس در آسیای صغیر، مجسمۀ آپولو، چراغ دریایی اسکندریه، و معبد دیانا در افه‌سوس،

لغت نامه دهخدا

عجایب

عجایب. [ع َ ی ِ] (ع ص، اِ) عَجائب. شگفتیها:
کسی کاین پر عجایب صنع و قدرت را نمی بیند
سزد گر مرد بینا جز که نابیناش نشمارد.
ناصرخسرو.
دیدن عجایب و شنیدن غرایب. (گلستان).
رجوع به عَجَب و عجائب شود.


گانه

گانه. [ن َ] (اِخ) شهری است مرکز ناحیه ٔ انزال در محل فعلی اسپاهان.

گانه. [ن َ /ن ِ] (پسوند) مزید مؤخر «آن » که در پارسی باستان «آنه » بوده پس از اینکه بشکل آوایی «آنه » (در پهلوی «آنک ») درآمده، مزید مؤخربی قاعده ٔ «گانه » را ساخته است که در پهلوی کانک می باشد. این مزید مؤخر برای ساختن کلمات توزیعی که نخست کلمه ٔ «ایوک » (یک) زمینه ٔ ساختمان آنها را فراهم کرده، می رود. به این معنی که از لغت «ایوک » کلمه ٔ «ایوک - آنک » در فارسی که تبدیل به «یگانه » شده، پیدا و سپس با قیاس بدان کلمات دوگانه، سه گانه... ساخته شده است. (از وندهای پارسی. محمدعلی لوائی صص 14- 15). این مزید مؤخر به آخر- اسماء اعداد پیوندد و افاده ٔ تکرار و نسبت کند.
پنجگانه، حواس خمسه است. (آنندراج) (انجمن آرا).
- دوگانه:
با موی بخانه شدم پدر گفت
منصور کدام است زین دوگانه.
منصور منطقی.
نماز صبح. (آنندراج) (انجمن آرا).
- ده گانه:
چو ده گانه ای ماند از آن زر بجای
در آن دستکاری بیفشرد پای.
نظامی.
- سه گانه:
سوگند چون خوری بطلاق سه گانه خور
تا من شوم حلال گرِ آن مطلقه.
سوزنی.
- صدگانه.
- هزارگانه.
- هفت گانه،: دنیای مذاهب ایشان (باطنیان) بر هفتگانه باشد. (بیان الادیان).
- یگانه،: از اینان یکی سر برنمیدارد که دوگانه به درگاه یگانه بگذارد. (گلستان). (یگانه در اصل یک گانه بود برای رفع ثقالت کاف اول را حذف کردند یگانه باقی ماند). (غیاث) (آنندراج). رجوع به یگانه شود.
|| در آخر اسماء درآید و معنی اتصاف و نسبت دهد و گاه بجای آنه نشیند.
- بیگانه.
- جداگانه:
چو هریک جداگانه شاهی کند
ز یکدیگران کینه خواهی کند.
نظامی.
جداگانه با هر یکی عهد بست
که در پایه ٔ کس نیارد شکست.
نظامی.
- دینارگانه،: چون نزدیک من آمد پیرزنی بود با عکازه ای اندر دست و جبه ای پشمین پوشیده، گفتم: من این ؟ قالت، من اﷲ قلت ُ: الی این ؟ قالت: الی اﷲ... با من دینارگانه ای بود برآوردم که بدو دهم دست اندر روی من بجنبانید... (کشف المحجوب هجویری ص 127).
|| گاه «گانه » در ترکیب معنی کس. تن. نفر. دهد: از آن صدگانه یکی زنگی بجسته بود بقلعه بازآمد و گفت شاها زنگیان همه کشته شدند. (اسکندرنامه ٔ نسخه ٔ نفیسی). || کلمات مختوم به هاء غیرملفوظ بهنگام الحاق به آنه بصورت گانه درآید چون: بچگانه، دانگانه، بندگانه. رجوع به آنه شود.


تن عجایب

تن عجایب. [ت َ ع َ ی ِ] (ص مرکب) دارای شکل زیبا و شگفت. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

گانه

(نِ) [په.] به آخر عدد ملحق شود و افاده نسبت و تکرار کند: دوگانه، سه گانه.


عجایب

(عَ یِ) [ع. عجائب] (ص.) جِ عجیب، چیزهای شگفت آور و بدیع.

فرهنگ فارسی هوشیار

عجایب

شگفتیها

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

از عجایب هفت گانه جهان

714

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری