معنی ازاده کربلا

فارسی به آلمانی

ازاده

Edel [adjective], Freisinnig, Liberal, Liberale (m), Katholisch

لغت نامه دهخدا

کربلا

کربلا. [ک َ ب َ] (اِخ) کربلاء:
دفتر پیش آر و بخوان حال آنک
شهره ازاو شد به جهان کربلاش.
ناصرخسرو.
هین مرو گستاخ در دشت بلا
هین مران کورانه اندر کربلا.
مولوی.
گفت دانم کز تجوع وز خلا
جمع آمد رنجتان زین کربلا.
مولوی.
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا.
سعدی.
تا زائر کربلای عشق تو شدم
از داغ همیشه کربلائی پوشم.
ملاطغرا (از آنندراج).
رجوع به کربلاء شود.


شاه کربلا

شاه کربلا. [هَِ ک َ ب َ] (اِخ) در تداول عوام و مرثیه سرایان، حسین بن علی علیهماالسلام.

فارسی به عربی

ازاده

بتسامح، تحرری، کاثولیکی، متسامح، نبیل

فرهنگ فارسی آزاد

کربلا

کَرْبَلا، یا «دشتِ نِیْنَوا» یا «ارض طَفّ» محل شهادت حضرت حسین در سال 61 هجری می باشد که شهری شد زیارتی در جنوب غربی بغداد،

فرهنگ فارسی هوشیار

کربلا یی

(صفت) منسوب به کربلا ء اهل کربلا ء از مردم کربلا، کسی که بزیارت کربلا رفته باشد و لو یک بار، عنوانی که روستا ییان و عامه را دهند، ساخته و پر داخته کربلا، نوعی پارچه (منسوب بکربلا) بطرح محرمات که دارا ی دو خط عریض سیاه و سفید است: } گشت یک شب در میان وصل سهی بالای ما کربلا یی شد لباس تیره بختیها ی ما ‎. { (واعظ قزوینی)

واژه پیشنهادی

پرچمدار کربلا

حضرت عباس، حضرت ابوالفضل (ع)


کشور کربلا

عراق

معادل ابجد

ازاده کربلا

271

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری