معنی ارهاب

لغت نامه دهخدا

ارهاب

ارهاب. [اَ] (ع اِ) مرغی که شکار نکند. (منتهی الارب).

ارهاب. [اِ] (ع مص) ترسانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی): ارهبه. || بر شتر نشستن. || بازداشتن شتر را ازحوض. || دراز شدن آستین. (منتهی الارب).


مرهب

مرهب. [م ُ هََ](ع ص) نعت مفعولی از مصدر ارهاب. رجوع به ارهاب شود.

فرهنگ معین

ارهاب

(اِ) [ع.] (مص م.) ترسانیدن، دچار هراس کردن.

فرهنگ فارسی آزاد

ارهاب

اِرْهاب، ترسانیدن،

حل جدول

ارهاب

ترساندن و ترور


ترساندن و ترور

ارهاب


ترسانیدن

ارهاب

عربی به فارسی

ارهاب

دهشت , ترس زیاد , وحشت , بلا , بچه شیطان , ارعابگری , ایجاد ترس و وحشت در مردم

فرهنگ فارسی هوشیار

ارهاب

‎ ترساندن، شترسواری برشتر خسته نشستن (مصدر) ترسانیدن دچار هراس کردن.

فارسی به عربی

معادل ابجد

ارهاب

209

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری