معنی ارفاق

لغت نامه دهخدا

ارفاق

ارفاق. [اَ] (ع اِ) ج ِ رُفقَه و رَفقه و رِفقَه، گروه همسفر.

ارفاق. [اِ] (ع مص) سود رسانیدن کسی را. (منتهی الأرب). منفعت رسانیدن. (زوزنی). فائده رسانیدن. || نرمی کردن با کسی. (منتهی الأرب) (تاج المصادر بیهقی). نرمی و مهاوَنه: در باب ارفاق و مجانبت از ارهاق او وصیت رفته بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 345). || نفع کردن. (تاج المصادر بیهقی).

فارسی به انگلیسی

ارفاق‌

Head Start, Lenience, Leniency, Lenity

حل جدول

ارفاق

آوانس

مساعده و آوانس


ارفاق فرنگى

آوانس


ارفاق فرنگی

آوانس

مترادف و متضاد زبان فارسی

ارفاق

ملایمت، نرمی، بهره‌رسانی، سودرسانی

فرهنگ معین

ارفاق

به نرمی رفتار کردن با کسی، به کسی سود رسانیدن. [خوانش: (اِ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ عمید

ارفاق

نرمی و مدارا کردن، با مهربانی رفتار کردن،
گذشت در حق کسی زیادتر از حق او،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ارفاق

آسانگیری، سو

کلمات بیگانه به فارسی

ارفاق

آسانگیری

فارسی به عربی

ارفاق

تساهل

فرهنگ فارسی هوشیار

ارفاق

نرمی کردن، مدارا کردن، سود رسانیدن بکسی، با مهربانی رفتار کردن

فرهنگ فارسی آزاد

ارفاق

اِرْفاق، (اَرْفَقَ، یُرْفِقُ) نرمی و مدارا کردن، با مهربانی رفتار کردن، سود رسانیدن،

واژه پیشنهادی

ارفاق کردن

آوانس دادن

معادل ابجد

ارفاق

382

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری